گفتمان قهر مقدّس

                                                                                                        جمعه ۷ آبان ۱۴۰۰ 


پس از پیروزی خاتمی در سال ۷۶ مخالفتهای افراطی با او را به حساب شکست نامزد رهبرنظام یا برنامه‌ها و طیف اطرافیان او می‌گذاشتم. پس از مدّتی لابه‌لای سخنان برخی فعّالان رسانه‌ای «انقلابی» دیدم که می‌گویند مشکل ما با خاتمی بیشتر با شعارهایی مثل مدارا و گفتگوی تمدّنها بود که «شمشیر ما را کند کرد». شمشیر آنان همان گفتمان قهر مقدّس برخاسته از انقلاب ۵۷ بود که رهبر وقت از همان ابتدا آغازید و تا متن وصیّت‌نامه‌اش ادامه داد؛ نگاهی از بالا و تحقیرآمیز به دیگران و تلاش برای تغییر قهری آرایش سیاسی منطقه بلکه فراتر از آن.

 

آقای صافی گلپایگانی در دیدار با قالیباف ضمن تأکید بر لزوم داشتن رابطه‌‌ی همراه با عزّت و اقتدار با تمام کشورهای دنیا گفت که درست نیست با بسیاری کشورها قهر باشیم و این به ضرر مردم است. زیر سؤال‌بردن «قهر» همانا و ریختن آب به خوابگاه مورچگان ولایی همان. اینطور وقتها -خاصّه آنکه گوینده فردی مهم باشد- پیاده‌نظام به میدان می‌آیند و از طرف بزرگترشان گردوخاک به پا می‌کنند. لزومی به گفتن نیست که نظام ولایی غیرقهرآمیز مانند مثلّث چهارگوش است. انقلابیان در گفتاری طنزپردازانه گفته‌اند که انقلاب باعث احیای حوزه شد، یعنی حوزه با سابقه‌ی هزارساله وامدار انقلابی چهل‌ساله است! در حالی که اگر حوزه نبود اصلاًٌ انقلابی شکل نمی‌گرفت. گفته‌اند که حوزه کلیسای قرون وسطی نیست که تکفیر کند؛ این هم طنز دیگری است. تکفیر بوی دشمنی و نابودی می‌دهد که شعار انقلابیان است ولی صافی دعوت به آشتی و رابطه کرده است. کار رهبرنظام به جایی رسیده که تنها مدافعان نگرش او کیهان و رجا یا دلقکهایی مثل عبّاسی و رائفی‌پور باشند.

 

نیازی نیست واکنش امثال استادی، علوی بروجردی، ‌سیّدحسن خمینی و دیگران به نوشته‌های سایت انقلابی را یادآور شوم امّا اینجا گفتن یک نکته جا دارد که همه‌ی این افراد صرفاً به جایگاه مرجعیّت و سابقه‌ی صافی اشاره کرده‌اند و نه گفته‌اش؛ یعنی ترجیح داده‌اند راه کم‌خطرتر دفاع از «گوینده» را به جای دفاع از «گفته» دنبال کنند. از آنجا که رهبرنظام فردی با ظاهر روحانی است، طبیعی است که برای دیگران این شبهه پیش بیاید که تشیّع ایرانی یعنی راه و روش ساده‌‌لوحانه‌ی او که جز دشمن‌بینی و دشمن‌هراسی چیزی در چنته ندارد. حوزه اگر می‌خواهد از بدنامی وابستگی به این نظام نجات یابد، باید در گفتار و کردار راه خود را برود. چندی پیش وقتی آیت‌الله سیستانی با پاپ دیدار کرد، از آنجا که دیدار با چهره‌ای جهانی وزنه‌ی او را به عنوان عالمی شیعی و مسلمان سنگین‌تر می‌کرد، خادم مشهدنشین خامنه‌ای در خطبه‌های نمازجمعه گفت که امریکا با فرستادن پاپ به همراه پیام «صلح و امنیّت» تلاش می‌کند او را مرجع سکولار معرّفی کند. سیستانی سکولار نیست ولی راهش از دشمن‌تراشی و دخالت روحانیان در سیاست نیز جداست. همانجا علم‌الهدی گفت که پاپ پیش از این هم در زمان گروگانگیری نماینده‌ای نزد امام فرستاد و ایشان از آن شخص پرسید که از قول من به پاپ بگویید اگر مسیح الآن زنده بود از امریکا حمایت می‌کرد یا از ما؟ جواب آشکار است: مسیح حتماً گروگانگیری را به عنوان یک عمل محکوم می‌کرد. بحث دیگر اعمال امریکا جداست.

 

خوشبختانه تشیّع و حوزه فراتر از مرزهای ایران است و هنوز امکان دفاع منطقی از ‌آن هست. حوزه‌ی ایران نیز اگر صراحتاً نمی‌تواند در گفتار از این دشمن‌تراشی و دشمن‌هراسی تبرّی بجوید می‌تواند در عمل چنین کند. چه اشکالی دارد امثال علوی بروجردی و دیگران مانند آیت‌الله بروجردی به دادوستد با الازهر و دیگر مراکز علمی مسلمانان بلکه دیگر ادیان رو بیاورند؟ تبادل نظر، همکاری علمی بر اساس مشترکات حتّی نفس رفت‌وآمد می‌تواند دیواری که سیاست بین ملّتها کشیده بردارد. چندی پیش یکی از نویسندگان مصری نوشته بود که ما نمی‌خواهیم با گسترش تشیّع، جوان مصری از فلان مرجع نجف یا قم تبعیّت کند. رابطه‌ی بین حوزه‌ها می‌تواند این سوءتفاهم‌ها را کمرنگ کند. همه‌چیز سیاست نیست و باید جایی در این میان برای تنفّس فرهنگ باقی بماند. این دادوستد غیرسیاسی‌ترین مواجهه با سیاست خواهد بود یا شاید هم سیاسی‌ترین عمل غیرسیاسی.

۲ نظر:

  1. سلام
    به آیت الله صافی حفظه الله می گویم که
    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
    حالا که رییسی و مجتبی با مافیای جهانی توافق کرده اند که تحریمها برداشته شود و صلح و آشتی بین ایران و آمریکا و اروپا برقرار شود ؟حالا که ایران همزمان با تمام دشمنانش از جمله آمریکا و عربستان در حال مذاکره و توافق است گفتن این حرفها چه ارزشی دارد ؟
    ارزش سخن به این است که در زمان و مکان مناسب و صحیح بیان شود .
    گویا فراموش کرده ایم که مرجع اگر واقعا صاحب آن علم و آگاهی شایسته مقام مرجعیت است او باید برای مردم و حاکمان و‌مسولان راه نشان دهد و بقیه به دنبال او حرکت کنند .
    اگر خوشبختی و آسایش و رفاه و امنیت شیعیان برای مراجع مهم است باید به گونه ای عمل کنند که هم مردم و‌هم مسولان از نظرات و راهنماییهای آنها بیشترین بهره و استفاده را ببرند.در حالی که می بینیم مردم کمترین اهمیتی به این قشر نمی دهند.
    مرجع باید در خط مقدم فکری و عقیدتی جامعه حرکت کند نه اینکه بعد از حل شدن مشکل تازه لب به سخن و راهگشایی باز نماید.
    چهل و سه سال حاکمان جمهوری اسلامی تمام انواع ظلم ها و جنایتها را در حق این ملت انجام دادند.هر خلاف شرعی و هر حرامی را به اسم دین و‌انقلاب مرتکب شدند و حضرات مصلحت دیدند که سکوت کنند و بلکه از ظلم و ظالم دفاع جانانه نمایند .
    اکثریت ملت دیگر نه به دین نه به کتاب آسمانی و‌نه به ایمه طاهرین هیچ اعتقادی ندارند.بعضی ها فقط به خدا اعتقاد دارند و بس .خیلیها همین را هم معتقد نیستند .
    آب رفته را نمی توان به جوی باز گرداند.
    حالا که تمام سرمایه های معنوی ، فکری ، فرهنگی و اعتقادی جامعه ما نابود شده است ،جناب آقای صافی لب باز کرده اند و پیشنهادهای سازنده می دهند ؟
    این همه سال سکوت و‌حتی گاهی تایید حاکم ظالم و‌مستبد و سکوت در برابر این همه جنایت و نامردی مسولان حکومت. بعید می دانم که این حضرات قیامت در دادگاه عدل الهی جوابی داشته باشند.
    ضمنا آقای علوی بروجردی هم از گوینده و هم از گفته دفاع کرد .فیلمش هم موجود است.

    پاسخحذف
  2. بیانیه دفتر آقای صافی خیلی معنا داشت. برای مردم و کشور دعا کرده بود و هیچ اشاره‌ای به حکومت و نظام نداشت.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics