چهارشنبه ۱ تیر ۱۴۰۱
مگر این زمین از تو باشد تهی
که باید تو را در سماوات جست؟
به کوری نظرها کنند و تو را
نبینند و بینی نظرها به توست
بسا مهرا که میپرداخت از نور
نمیشد مهرت امّا یکنفس دور
نیالودم به آب از تشنگی کام
ندیدم تا خیالی از تو در جام
و گر میشد به سویت آیم ای یار
به سر ره میبریدم یا به رخسار
آفتاب یار در شبها دمید
خوش درخشید و نمیآرد غروب
آفتاب روز اگر در شب دمد
رو نمیپوشد دگر شمس القلوب
حسین منصور حلّاج، ترجمه: بیژن الهی
مثالک فی عینی و ذکرک فی فمی
پاسخحذفو مثواک فی قلبی فاین تغیب
به به 😍
پاسخحذف