چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱
بحث بر سر تروریستیبودن سپاه در اروپا داغ بود که وزیر اطّلاعات آب پاکی روی دست همه ریخت که شما نه فقط با یک سازمان نظامی متّهم به تروریسم مواجهید بلکه با رژیمی روبهرویید که از تهدید و ارعاب و ترور ابایی ندارد. منتقدان تروریستدانستن سپاه میگفتند که سابقه نداشته نیروی نظامی رسمی یک کشور را سازمانی تروریستی قلمداد کنند، حالا باید برای سخنان وزیر اطّلاعات دولتی دنبال توجیه بگردند که علناً ساکنان یک کشور دیگر را به ترور تهدید میکند.
صورت مسئله بسیار ساده است؛ نظام جنگ رسانهای را به رقبای خود باخته و حالا به جای تقویت شبکههای فراوان داخلی و خارجی خود، طرف مقابل را به قتل تهدید میکند و تیم آدمکشی میفرستد. اگر مورد مسیح علینژاد را عدّهای به حساب غضنفرهای خودسر اطّلاعاتی گذاشتند، حالا دیگر کار به خود بدنهی امنیّتی نظام برمیگردد که با برکناری طائب یکدست شده و هماهنگ زیر نظر رهبر عمل میکند و از علنیکردن قصد خود ترسی ندارد. بریتانیا مانند اکثر کشورهای غربی برخورد با تیم ترور را در حدّ خبر منبع آگاه یک روزنامه کنترل کرد تا نظامی که از درون با مشکل بقا روبهروست بهانهای برای فرافکنی و راه انداختن نزاع خارجی نداشته باشد.
این موضوع یک وجه مهم دیگر نیز دارد و آن هم سایبریهای نظام و جاهلانیاند که به ساز آنها میرقصند. نقد یا قضاوت سخنان یا عملکرد یک شخص یا گروه جایز بلکه واجب است ولی فقط از راه تحلیل خود آن عمل یا گفته و نه یافتن منبع مالی یا دیگر ویژگیهای شخصیّتی، یعنی نقد گفته و نه گوینده. بخش اوّل خوب، لازم و باعث رشد و شکوفایی است و بخش دوّم بحث را به بیراهه میبرد و دشمنی و ترور شخصیّت را رواج میدهد. برای این روش من اصطلاح «ترور نرم» را پیشنهاد میکنم که معادل کمرنگتر ترور فیزیکی در جهان خارج است.
شبکهی ایران اینترنشنال پس از ایراد انتقادهای فراوان به بیبیسی تأسیس شد. بیبیسی فارسی تابع روالی بود که گاه احتیاط بیش از حد در انتشار اخبار در برابر رژیمی که دروغگویی و افترازنی به وجه مشخّص او تبدیل شده، باعث میشد دفاع از حق و حقیقت ناقص انجام شود یا به تأخیر بیفتد. از طرف دیگر شبکهی «من و تو» با بهشتسازی از رژیم گذشته و بهکارگیری عناصر بسیار ضعیف و مبتدی، فضای رسانهای منتقد را به طرف نوعی ابتذال و سطحینگری سخیف سوق میداد. ایران اینترنشنال کار رسانهای را با نقد صریحتر و بیپرواتر همراه کرد و البتّه اشتباهاتی هم داشت و دارد مثل هر رسانهی دیگر. نقد این شبکه دو راه دارد یا نقد برنامههای آن یا طرح بحث «پول سعودی» و ترور نرم. نقد گفته بر اساس منبع مالی گوینده سنّت دیرین بخشی از چپ ایرانی است (نک. به «دگماتیزم نقابدار» ع.سروش) که در دورهی جمهوری اسلامی از طرف این رژیم علیه دشمنانش به کار رفت و حالا عدّهای دانسته یا نادانسته در دام آن افتادهاند.
در دورهی اخیر عبارت «پول هلندی» را کسی برای نقد رادیو زمانه و سردبیر سابق آن مهدی جامی به کار برد و حالا هم این تفکّر تکثیرشده دم از پول سعودی، پول امریکایی، پول انگلیسی و مانند آن میزند. عباراتی مانند فاند، فاندگرفتن و فاندبگیر سکّهی رایج کسانی شده که انگزدن و اتّهام را جای نقد محتوای یک رسانه گذاشتهاند. شک نکنید که سایبریهای نظام در دمیدن بر آتش این «سندروم فاند» از همه شایقتر و کوشاترند. درستی و نادرستی یک گفته با تحلیل آن روشن می شود نه با کارآگاهبازی و یافتن منبع مالی گوینده؛ خواه یک شبکهی فارسیزبان خارج باشد یا بنیاد برومند یا مسیح علینژاد یا هرکس دیگر. نه منبع مالی فرضاً -از دید منتقد- ناسالم گفتهی درست او را نادرست میکند و نه منبع مالی سالم گفتهی نادرست را اعتبار میبخشد. این دوراهی یک دوراهی تعیینکننده است که تکتک افراد باید تکلیف خودشان را با آن روشن کنند که کدام طرفیاند.
به تناسب این بحث یکی دو نکتهی مرتبط دیگر را هم بگویم. حامد اسماعیلیون مثل هر کس دیگر نیاز به نقد دارد ولی رهاکردن مشکل اصلی یعنی نظام حاکم و چسبیدن به اختلافنظرهای داخلی فقط به نفع خودکامگی است. وقتی لباسشخصیها از موبایل یکی از اعضای خانوادهای قربانیان سقوط هواپیما برای اختلافافکنی بهره میبرند، باید روشن شده باشد که موضوع از چه قرار است. نازنین بنیادی نیز فقط بازیگر نیست بلکه فعّال حقوق بشر و سخنگوی عفو بینالملل بوده است. گذشته از اینکه کسی مانند زلنسکی هم بازیگر بود ولی دیدیم چه کرد و میکند، اگر شخصی آشنا برای جهان خارج صدای معترضان را در سازمان ملل منعکس کند و از معضلات بیپایان داخل ایران بگوید، منتقد فرضی دو راه دارد: یا حرفهای او را نقد کند که خوب و درست است یا او را صرفاً به بازیگری یا چهرهاش تقلیل دهد و از همه بدتر سخنان سخیف رسانههای نظام دربارهی او را تکرار کند. طرح بحث فاند، پول سعودی و دیگر پولها وقتی با حمله به امثال اسماعیلیون و بنیادی همراه میشود، دیگر تفاوتنهادن بین جاهل و نفوذی خیلی دشوار خواهد بود.
این مطلب شما من را یاد گفتگویی با دوستی انداخت درباره استقلال خبری شبکههای خبری در کشورهای غربی که دولتهایشان بودجه آنها را تامین میکنند ولی از نظر خبری استقلال دارند. نمونه معروفش بیبیسی. ما در ایران چون حکومت در همه ارکان زندگی دخالت میکند توانایی فهمیدن این موضوع را نداریم.
پاسخحذفتنها مثال نقضش هم روزنامه کیهان هست که حتی سیاست های دولت (نه نظام) را تعیین میکند.
تحریمطلبان به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی ایران را ویران خواهند کرد. گفتن این حرف یعنی ترور نرم؟
پاسخحذفخیر، اگر فقط تحلیل باشد و همه هویت آنها را به یک واژه تقلیل ندهد (تحریمطلب) یا به انگزنی نرسد (ویرانیطلب) نقد است و نقد اشتباهی است البته.
حذفتمام مخالفان نظام در خارج اگر جمع شوند و امضا جمع کنند حتی نمیتوانند مانع معاوضه اسدی بشوند چه رسد به تحریم ایران. ایران را عملکرد نظام به تحریم بیشتر میکشاند نه چند طومار و امضا. ندیدن این و دیدن آن هنر میخواهد و یکی دو چیز دیگر.
در باره لزوم نقد محتوای مطالب یک رسانه فارغ از انگیزه و منبع مالی آن پرسشی دارم. هر رسانه ای قاعدتا جهت دار است و به برخورد گزینشی با مسائل می پردازد. این امر یعنی هر رسانه ای بخشی از واقعیت را به نمایش می گذارد و بخشی دیگر از آن را نادیده می گیرد. آیا در این وضعیت می توان صرفا به محتوا پرداخت و از انگیزه و هدف و منبع مالی رسانه صرف نظر کرد؟
پاسخحذفوقتی طرح آن بخشی که نادیده گرفته شده -و مسائل دیگر- فقط با نقد محتوایی ممکن است یعنی بله، نیازی به انگیزهیابی نیست.
حذفاگر بپذیریم که "هر رسانهای جهتدار است" یعنی در صورت قبول پرداختن به انگیزه، این آتش دامن همه را میگیرد و نقد تبدیل به انگیزهیابی همگانی میشود. نقد محتوا جزئینگر و روشنگر است و پرداختن به انگیزه بنبست و تعطیل خرد و استدلال.
اگر آدمها و جریانها الان به خاطر وحدت در برابر نظام نقد نشوند و دست فرصت طلبهایی مثل مصی علینژاد از این جنبش کوتاه نشه، خطر به سرقت رفتن این جنبش پس از پیروزی مثل انقلاب ۵۷ وجود داره. با این خطر باید چکار کرد؟
پاسخحذفمن در متن نگفتم که بهخاطر وحدت نباید نقد کرد. حساب انگزدن را از نقد جدا کردم.
حذفعلینژاد را هم نقد کنید یعنی بگویید کجای کارش درست و کجایش نادرست است. انقلاب ۵۷ با حذف افراد به بیراهه رفت یعنی همین کاری که شما پیشنهاد میکنی: کوتاهکردن دست.
آدمهای عادی ، بدون میکروفون و رسانه و حتی فعالین سیاسی که بلندگوی بزرگ ندارند نمی تونند به راحتی جلوی فرصت طلبها رو بگیرند حالا هرچقدر هم که نقدهای به جا بنویسند. اصل حرف شما که حذف کردن محالف ریشه مشکل ایران هست درسته ولی فضا همیشه دست فرصت ظلبها افتاده چون ما در ایران رسانه های متکثر نداریم. مثل آمریکا نیست که با همه سوگیریها باز هم فرصت هر چند نابرابر برای گروهای حاشیه ای تر وجود داره. به شوریکه ترامپ هم که انتخاب شد و قدرت گرفت نمی تونه سیستم رو کلا تصاحب کامل کنه. احتمال دزدیه شدن حرکتها در ایران بسیار بالاتر از جاهای دیگه است. حالا راه حل عملی چیه؟ چطور می شه با فرصت طلبها مقابله کرد و نگذاشت فضا رو به تنهایی به دست بکیرند و سوار ماجرا بشند؟ توجه بکنید حتی در آمریکا هم ترامپ بعد از شبه کودتایی که ترامپ راه انداحت توییتر و متا تضمیم گرفتند او را حذف کنند پون برای دموکراسی مضر بودو در اینکه توییتر یا متا باید تصمیم کیر باشند جای بخث فراوان هست ولی اصل حرف من این هسن که وقتی کسی تهدید دموکراسی باشه شاید گرفتن بلندگو از دستش لازم باشه. خیلی از این فرصت طلبها ایرانی که در ظاهر دم ار دموکراسی می زنند سابقه اشون داد میزنه که فقط دنبال قدرت و منفعت شخصی و گروهی اند و اتفاقا دنبال حذف بقیه به اسم دموکراسی و صاحب شدن چیری که مال اونها نیست. من واقعا دلم می خواد که بدونم شما چی فکر می کنید.
حذفسال ۵۷ فضا کاملا یکسویه بود و رهبر انقلاب هم یک مرجع تقلید. طرفداران او به پشتوانهی دین توانستند مخالفان را حذف کنند. حالا چنین وضعی نیست و مخالفان سلایق مختلفی دارند. اگر شما کسی را فرصتطلب بدانی و بخواهی حذفش کنی، او هم میتواند شما را فرصتطلب بداند و در پی حذف شما باشد. خودت عاقبت ماجرا را تصور کن.
حذفاین همه در دین صحبت از لقمه ی حرام و اثرش می شود.
پاسخحذفکلمه حقی که از آن مراد باطل می شود هم گفته امیرامومنین است.
اگر بیگانه ای چون سعودی پول خرج می کند که رسانه ای بسازد راست هم که بگوید من به آن مشکوکم کلمه حقی است که به مراد باطلش برسد چون جهت گیری دولت سعودی را می دانم.
متاسفم که شما از ضدیت با جمهوری اسلامی به بی اهمیت دانستن منابع مالی رسانه رسیدید.
لقمهی حرام یعنی مالی که از راه حرام به دست آمده باشد مثل ربا. صرف سعودی یا وهابی بودن یک شخص باعث نمیشود مال او را حرام بدانیم تا نوبت به باقی ماجرا برسد. این از جنبه فقهی قضیه.
حذففرمایش امیرمومنان هم خطاب به خوارج بود که از "لا حکم الا لله" نفی حکومت را مراد و تفسیر میکردند. در جواب آنها گفت: " إنّه لا حكم إلاّ للّه، و لكن هؤلاء يقولون لا إمرة إلاّ للّه، و إنّه لا بدّ للنّاس من أمير برّ أو فاجر..." ایشان نمیگفت که حرفشان درست است ولی در سویدای دلشان اراده و انگیزهی باطل دارند؛ تفسیر آنان از کلمهی حق را نقد کرد. شما هم محتوای رسانهای که نمیپسندی نقد کن.
علی "لاتنظر الی من قال و انظر الی ما قال" هم دارد یعنی به فرض که شخصی را شناختی و انگیزه و اهدافش را دانستی، باز نقد گفتهاش برای نقد یا رد او کفایت میکند.
من منتقد جمهوری اسلامیام نه ضد آن؛ اگر اینطور نبود تا ۸۸ از اصلاحطلبی و پس از آن از جنبش سبز حمایت نمیکردم. نقد یعنی تحلیل، پذیرفتن حق و نپذیرفتن ناحق. ضدیت یعنی ردکردن دربست. اولی کار اهل نظر است و دومی بازی سیاستزدگان. موضوع اصلی یادداشت من نیز همین بود.
حرام بودن لقمه ازجایی نیست که سعودی مال را کسب کرده است از جایی است که ایرانی با دیدن بدخواهی سعودی برای ایران، باز از او پول می گیرد.شما پول حلال را هم به من بدهی که خلاف کنم لقمه ی حرام است.
حذفکنار انظر الی ما قال تفسیر فلینظر الانسان الی طعامه رو هم داریم.
جمع این دو مدل توصیه از نظر من اینه، که صحت و قوت حرف و ادعا رو نمی شه با بدی گوینده ش زیرسوال برد.
ولی نمی شه به صرف قوت و صحت قول کسی بهش اعتماد کرد که انگیزه ش چیه و از این راست می خواد به چی برسه.
این دومی رو هر اهل سیاستی از جمله شما انجام میدین و تعجب می کنم لازم باشه برای شما دلیلی بیارم.
و مقایسه ی نازنین بنیادی و زلنسکی هم قیاس عجیبی است. اعتبار زلنسکی به رای مردم اوکراین است وگرنه خیلی ها از او برای صحبت کردن از طرف مردم اوکراین سزاوارتر بودند.
پاسخحذفبرخی میگفتند که چرا یک بازیگر باید دربارهی ایران حرف بزند، من گفتم که اولا فعال حقوق بشر است، درضمن صرف شغل علامت بیلیاقتی نیست؛ زلنسکی هم بازیگر بود. زلنسکی در یک انتخابات برگزیده شد، اینجا امکان چنین چیزی نیست. جلو او هم در سازمان ملل فقط اسمش نوشته شده بود و نه چیز دیگر.
حذفاز پذیرش این نکته که هر رسانه ای جهت دار است و متناسب با آن محتوای مورد نظرش را ارائه می کند فقط این نتیجه را نمی توان گرفت که انگیزه یابی کاری بیهوده است و به بن بست خرد می انجامد. این نتیجه را هم می توان گرفت که برای به دست آوردن تصویری کامل از هر امری باید به منابع مختلف رجوع کرد و پس از آن داوری کرد. هیچ رسانه ای چه من و تو چه ایران اینرنشنال چه بی بی سی چه صدا و سیمای جمهوری اسلامی و... کاملا بی طرف نیست
پاسخحذفکاملاً درست است.
حذفهر وقت بحث گفته و گوینده میشه تعداد کامنتها بالا میره!
پاسخحذفاین مغالطه تبدیل به عادت ثانوی اکثر ما شده، از یکجا جلوش را بگیری از جای دیگر سربرمیآورد.
حذفدلیلش این است که نقد گوینده آسان و نقد گفته سخت است
پاسخحذف