شنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳
همای نوبل ادبیات چند باری نزدیکای نویسندگان ایران چرخیده ولی بر سر و شانهی کسی ننشسته است. این موضوع دلایل زیادی دارد. یکی از آنان نوع سلوک و رفتار بخشی از جامعهی ادبی ایران است. یکبار هم که یک نفر از طرف آنان با شاملو ملاقاتی داشت، گویا بیشتر برای این بود که بداند شاعر معترض در صورت دریافت جایزه چه واکنشی نشان میدهد. شاملو پیشتر نوبل را «جایزهی بهترین انشای سال در ستایش غرب» خوانده بود. (مقدمهی ترجمهی «نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر»). خروجی آن جلسه هرچه بود به دریافت جایزه نینجامید.
بیضایی نیز مدّتهاست حتّی با وجود دعوت به سوئد نمیرود چون یکبار در سفارتخانهی آنجا رفتار مناسبی با او نداشتند. این درحالی است که جایزهی نوبل بستگی زیادی به میزان شناختهبودن نویسندگان در کشور سوئد -و نه حتّی جهان غرب- دارد. همین مسئله دوّمین و مهمترین دلیل دورماندن نویسندگان ایرانی از دریافت جایزه است. البتّه نه اینکه خود جایزه اهمیّت حیاتی داشته باشد، شناختهشدن آن نویسنده و ادبیات کشور او در جهان است که اهمیّت دارد. بانویی که امسال جایزه برد نویسندهی خوبی است ولی همین الآن ما مانند ایشان چند نفر در ایران داریم. به جز دو نفری که نام بردم و غلامحسین ساعدی، به سادگی میتوان از چند شاعر و رماننویس چه در گذشته و چه الآن به عنوان نامزد دریافت جایزه نام برد.
نوبل صلح دو بار به ایران رسیده و هر دو بار به دلایل سیاسی در حالی که خود جایزه ادبی هم جنبهی سیاسی و اعتراضی مهمی دارد. برندهی امسال نیز یکی از مهمترین رمانهایش را دربارهی سرکوب جنبش دانشجویی دههی هشتاد میلادی در کشور کره جنوبی نوشته است. رفتوآمد فرهنگی یکی از مهمترین راههای ارتباط با دیگر فرهنگهاست که به دلیل وضع سیاسی حاکم در ایران تقریبا بسته است و هنرهایی که توانستهاند پا را از این محدوده فراتر بگذارند بیشتر مبتنی بر تلاش فردی هنرمند بودهاند و نه یک ساختار فرهنگی-سیاسی حامی وی. نکتهی مهمتر اینجاست که تقریبا تمام نویسندگان مهم این سامان جزو منتقدان عرصهی سیاست بودهاند و بناچار محروم از حمایت دولتی. به هر روی برای معرّفی ادبیات ایران نباید منتظر کسی شد و خود ایرانیان به ویژه ایرانیان ساکن خارج باید با استفاده از افراد مهاجر و دو زبانه در شناساندن ادبیات مدرن ایران به جهان بکوشند.
شاملو چه جور واکنشی ممکن بود نشان بدهد؟
پاسخحذفمثلاً مثل سارتر جایزه را نپذیرد.
حذف