مجلس خبرگان واتیکان

اسکار ۲۰۲۵ -۲                                                                                          چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳

رابرت هریس رمان‌نویسی عامه‌پسند است که معمولاً موضوعی تاریخی را برمی‌گزیند و آن را به فراخور مخاطبان عام دراماتیزه می‌کند. برداشت او از «مجمع کاردینالها» که برای گزینش پاپ جدید تشکیل می‌شود نیز بر همین منوال است؛‌ موضوعی که به هنگام نوشتن درباره‌ی تاریخ یونان و در زمان انتخاب پاپ فرانسیس به نظرش رسید. برداشت سینمایی برگر امّا چیزی بین سلیقه‌ی عام و مخاطب خاص‌تر است که در ریتم فیلم (ابتدا با ضرباهنگ تند سپس کند و همراه با تأنّی)،‌ موسیقی فیلم (ترکیبی از موسیقی دلهره‌آور روایی و نیایش‌های کلیسایی) و دیگر عناصر فیلم به چشم می‌خورد. تا یک دهه پیش این سبک را می‌شد یکجور شلختگی دانست ولی امروزه درهم‌آمیزی سبک‌ها و ژانرها نه تنها ضعف نیست که چه‌بسا به عنوان نقطه‌قوّت فیلم هم به شمار می‌‌آید.

 

ترجیح شخصی من این بود که انتخاب بازیگران بهتر بود یا دست‌کم بازی‌ها با وقار بیشتری همراه می‌شد و در کل فیلمساز جانب مخاطب خاص را بیشتر می‌گرفت به ویژه اینکه بیش از نیمی از خریداران بلیت بیش از ۵۵ سال داشته‌اند و مخاطبان اصلی فیلم نیز همانها بودند. کارگردان امّا خواسته خدا و خرما را با هم داشته باشد و حرجی بر او نیست. در کلیسا دروغ، لغزش جنسی و جاه‌طلبی حتماً هست ولی به پرسش از امکان رخ‌دادن آن به این وضوح در بالاترین سطح باید با تأمّلی بیشتر جواب داد.

 

بازی ریف فاینز امّا در این میان (به همراه ایزابلا روسلینی) گرانیگاه فیلم است و تعادل را برقرار می‌کند. فیلم ترکیبی از واقعیّت،‌ تخیّل و آرزواندیشی است. این بخش آخری گرچه ویژگی هر اثر هنر اصیل است که بنا را نه فقط بر توصیف واقع بل بر تغییر آن می‌گذارد ولی گاه بدجور توی ذوق می‌زند. مثلاً در فیلم گفته می‌شد که رأی بالای کاردینال سیاهپوست (آدیمی) -به رغم عقاید سنّتی‌اش- رنگ پوست اوست که به نظرم کلیسای کاتولیک هنوز راه دارد تا به تبعیض مثبت بر اساس رنگ پوست برسد. مراسم اسکار تا همین چندسال پیش در انتخابهایش سیاهپوستان را حساب نمی‌کرد؛ به گمانم داشتن یک پاپ سیاه فعلاً آرزویی دور است. همینطور است انتخاب آخر کاردینالها نیز -گذشته از ویژگی خصوصی کاردینال بنیتز که علنی هم نمی‌شود- بیش از حد رادیکال است. قاعدتاً خود کاردینال لارنس (در کتاب: کاردینال لوملی) انتخاب معقول‌تری بود. 


فیلم چندباری هم بر لبه‌ی مرز حساسیّتها حرکت می‌کند مثلاً کاردینال آدیمی ترکیبی از ویژگی‌های مثبت و منفی است. وقتی «سیاهان اهمیّت دارند» شعار مد روز باشد، نسبت‌دادن خطای اخلاقی به او نوعی حرکت خلاف جریان است. از طرف دیگر انفجارهای آخر فیلم کار را به نشست پایانی می‌رساند که باید بین «گفتگوی تمدّنها» و «جنگ تمدّنها» یکی را انتخاب کنند؛ موضوعی که اصلاً شوخی‌بردار نیست و کاردینال تدسکو از قرار به مسئله‌ی درستی اشاره می‌کند که وقتی آنان در سرزمین خودشان به ما آزادی نمی‌دهند، چرا ما باید چنین کنیم؟ مخاطب این پرسش بیش از اینکه مسیحیان باشند، مسلمانان‌اند. فیلمهایی مانند «Conclave»، «ما یک پاپ داریم» یا «دو پاپ» تلاش‌هایی برای هرچه دنیوی‌تر دیدن جهان مردانی است که خود را به‌ظاهر وقف آخرت کرده‌اند و همین هم دستاوردی است.

  

تکمله: سلسله وقایع یک‌سال اخیر درباره‌ی انتخاب رهبر بعدی نظام (تقریباً مشابه موضوع فیلم بالا) یعنی انتشار خبر پرسش رئیسی درباره‌ی احتمال رهبری‌اش از حقانیان، کنارگذاشتن طائب، سقوط بالگرد رئیسی، حواشی پایان‌ناپذیر مجتبی خامنه‌ای به‌ویژه سخنان پالیزدار و حذف احمد خاتمی از برخی مناصب وقتی با ادّعای مهدی نصیری درباره‌ی طرح بحث رهبری مجتبی در مجلس خبرگان و مخالفت رئیسی و خاتمی همراه شود معانی بدی دارد. مهمترین آن هم زیر سؤال رفتن سانحه‌بودن سقوط بالگرد رئیسی است. البتّه سخنان نصیری فعلاً فقط یک ادّعاست امّا اگر خبرهایی در تأیید محتوای بحثهای اخیر مجلس خبرگان به بیرون درز کند، باید گفت که دود سفید از همین حالا بیرون آمده است؛ دود سفیدی که معنایی سراسر سیاه دارد.


 پیشین: وسوسه‌های مادّی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics