لطیفه‌های تلخ -۱


                                                                                                           سه‌شنبه ۶ دي۱۳۹۰
   

کسی گفت که وقایع در تاریخ یک‌بار به صورت تراژیک رخ می‌دهند و بار دوّم به شکل کمیک؛ حال اگر رخدادهای کمیک بارها تکرار شوند چه نامی بر آنها بگذاریم؟ این مجموعه منتخبی از کتاب «لطیفه‌های سیاسی» محمود حکیمی است که آنها را از منابع گوناگون برگزیده است همراه با اشاره‌هایی به ایران امروز. 
   
یک
الف. شش ماه پس از سقوط مصدّق، دولت زاهدی زیر سرنیزه‌ی نظامیان انتخاباتی انجام داد که اکثریّت کرسیها را طرفداران دربار اشغال کردند. بنا به نقل خبرنگار مجلّه‌ی تایم، انتخاب‌کننده‌ای رأی خود را به صندوق انداخت سپس سه بار به صندوق تعظیم کرد وقتی علّت کارش را از او پرسیدند، گفت این صندوق معجزه می‌کند؛ رأی به اسم مصدّق می‌اندازی، به اسم زاهدی در می‌آید.
ب. یکی از خوانین لرستان در درّه‌ای دورافتاده تریاک کاشته بود که ژاندارمری مطْلع شد و آنرا نابود کرد. وی در دادگاه در دفاع از خود گفت که من باقلا کاشته بودم ولی پس از آنکه گل داد متوجّه شدم تریاک است. قاضی که تعجّب کرده بود گفت آقا شوخی نکنید، چطور چنین چیزی ممکن است؟ خان لر جواب داد در مملکتی که رأی به اسم حیدری می‌اندازی و همان رأی به اسم نعمتی درمی‌آید، البتّه اگر باقلا بکاری ممکن است تریاک از کار درآید.
کلیدواژه‌ها: حماسه‌ی چهل میلیونی، انتخابات دشمن‌شکن، ۲۲ خرداد ۸۸
         
دو
الف. همسر مائو را بیست و هفت روز پس از مرگ شوهرش دستگیر كردند و به خاطر دست داشتن در «انقلاب فرهنگی» که بسیاری از کتابها، موزه‌ها و بناهای تاریخی را از بین برد، محاکمه شد. او در دادگاه گفت که من فقط سگ صدر مائو بودم. اگر او دستور می‌داد که کسی را گاز بگیرم آن کار را می‌کردم.
ب. رضا شاه در روزهای دوشنبه وکلای مجلسی را که در حقیقت دست‌نشاندگان خودش بودند ملاقات می‌کرد و به همین خاطر از هیچ توهینی به آنان خودداری نمی‌کرد. یک‌بار انوار، یکی از نمایندگان، غیبت داشت رضا شاه به سرتیپ‌پور که از اهالی سگوند یا «سگ‌بند» بود گفت: آقای سرتیپ‌پور چرا او را نبستی؟
کلیواژه‌ها: عیسی سحرخیز، محسنی اژه‌ای، گاز

       
سه
پس از کودتای ۲۸ مرداد مجلس سنا بدل به صحنه‌ی تآتر شد. وقتی لایحه‌ای به مجلس می‌آمد برخی نمایندگان وظیفه داشتند که به عنوان مخالف سخن بگویند ولی گاهی نقش خود را فراموش می‌کردند و موقع سخن گفتن از آن طرفداری می‌کردند. در سال ۱۳۳۳ هنگام طرح لایحه‌ی قرارداد کنسرسیوم نفت برخی از نمایندگان مانند لسان، دیوان‌بیگی، دکتر حسابی و شریف امامی در مخالفت با آن نام نوشتند به همراه تعدادی دیگر از مخالفان فرمایشی امّا بعد تعدادی از همین مخالفان شروع به چاپلوسی برای دولت و زاهدی کردند. شریف امامی که عصبانی شده بود گفت: «چیز غریبی است که در این اواخر همه چیز دگرگون شده است و موافق یعنی مخالف و مخالف یعنی موافق. به گونه‌ای که برخی از مخالفان در بیان منقبت دولت کار را به مرحله‌ی ابتذال برسانند.»
کلیدواژه‌ها: علی لاریجانی پیش از استیضاح (مخالف وزیر)، لاریجانی به هنگام استیضاح (مدافع وزیر)، موافقان حمله به سفارت انگلیس= مخالفان آن.

      
چهار
خاطرات صدرالاشراف:«... یکی از سالها که برای اسب‌دوانی به صحرای ترکمن می‌رفتیم، صبح روزی که از شاهی سوار ترن راه‌آهن شدیم باران می‌بارید. رضاشاه وقتی می‌خواست سوار ترن مخصوص سلطنتی شود گفت: اگر امروز باران مجال می‌داد که اسب‌دوانی صحرا بدون باران انجام شود چقدر خوب بود. یکی از وزرا تملّقاً گفت: اقبال بی‌زوال اعلی‌حضرت همایونی جلو ابر را هم می‌گیرد.»
کلیدواژه‌ها: سفر به کرمانشاه، خطر زلزله

       
پنج
الف.هاگ سیدی که از کارشناسان بررسی روش رؤسای جمهور امریکاست، شخصیّت لیندون جانسون را چنین توصیف می‌کند:« ... او شیفته‌ی تملّق از سوی مردم بود. دوست داشت سوار بر اتوموبیل، همراه با کاروان اسکورت از خیابانهای پر از جمعیّت عبور کند و مردم او را تحسین کنند.»
ب. روزی که به مناسبت یکی از مراسم حزب دموکرات- وابسته به قوام‌السلطنه- جشنی برپا شده بود، قوام و مظفّر فیروز و عدّه‌ای از رجال برای تماشا در بالکن شهرداری نشسته بودند. مظفّرفیروز برای خودشیرینی سر در گوش قوام گذاشت و گفت قربان این جمعیّت فقط برای تماشای حضرت اشرف اینجا آمده‌اند. قوام خنده‌ای کرد و گفت: روزی که پزشک احمدی را دار می‌زدند در میدان توپخانه جمعیّت بیش از این بود.
کلیدواژه‌ها: استقبال عاشقانه، حماسه‌ی بی‌نظیر، غدیر قم

۴ نظر:

  1. درود
    بسياري از دوستان هنوز از جاي جديد بي‌خبرند، براي خبر كردن آنها فكري كرده‌اي؟

    پاسخحذف
  2. اگر در بخش 1، بند الف، کلمه‌ی سر نیزه‌ی... به سرنیزه‌ی تبدیل شود و در بند 3 هم کلمه‌ی نف به نفت، صورت نوشته اصلاح خواهد شد.

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.