نظام و جمهوری
اسلامی یکشنبه ۹ تیر
لازم بود که پس
از پایان انتخابات ۹۲ خلاصهای از آن را جمعبندی کنم. تأمّلهای کوتاه را دربارهی
گزارههای اصلی این انتخابات در دو بخش منتشر میکنم و دو سه موضوع مهم مانند
چگونگی و چرایی شکلگیری جبههی اعتدال و جایگاه جنبش سبز پس از انتخابات ۹۲ را به
یادداشتهای مستقل وامینهم.
۱- پیروزی حسن
روحانی خواست نظام بود.
پیروزی حسن
روحانی به معنای بازگشت اصلاحطلبان و مطرحشدن دوبارهی نام خاتمی و هاشمی بود که
در هشت سال گذشته برای محوکردن آنها اینقدر زحمت کشیده و هزینه داده شد. اصلاً
آوردن احمدینژاد برای بهحاشیهراندن اصلاحطلبان بود و حالا هیچ عقل سلیمی قبول
نمیکند که نظام بخواهد برای چهار/هشت سال آینده آنان به عرصه بازگردند. این بار
بازگشت آنان معنیدارتر است چون بار اوّل با خاتمی آمدنی غیرمنتظره و توفانی بود و
حالا از خاکستر برخاستنی ققنوسوار پس از یکبار شکست تحمیلی و گذشتن از موانع
ریزودرشت نظام.
۲- چه
کسانی ادّعای بالا را مطرح میکنند؟
دستکم سه گروه:
یکی نحلهی کیهانی؛ هر اتّفاقی بیفتد شریعتمداری آنرا در راستای تقویت نظام و
لبّیکگویی به رهبر میداند و تلاش میکند از هر شکستی پیروزی بسازد. این حرفها را
نزدیکان رهبر هم باور نمیکنند. حرفهای شریعتمداری را کسانی در میان اپوزیسیون
برانداز جدّی میگیرند که از لحاظ سطح تفکّر در همان حد هستند. دوّم کسانی که در
جملهی پیش به آنان اشاره کردم و بین روحانی و جلیلی تفاوت چندانی نمیبینند. اینها
خاتمی و موسوی را هم چه بسا اجزای نظام (نه به معنای «جمهوری اسلامی» بلکه به
معنایی که پس از آمدن رهبر دوّم به کار میرود) بدانند و سوّم کسانی که به جنبش سبز
نزدیکند ولی از بقای جمهوری اسلامی راضی نیستند و خطای در تحلیل آنان را به این
نتیجه رسانده است.
۳- بین نامزدها
تفاوت چندانی نبود.
بین توافق و
ستیزهگری اتمی (یا به قول برادران: سازش و مقاومت) بین تأسیس خانهی سینما و
تعطیلی آن، بین بیکاری و مهاجرت بیضایی، فرمانآرا، کیارستمی و شجریان و کار آنها
در داخل، بین توقیف کتابهایی که در جمهوری اسلامی منتشر شدهاند و انتشار آنها، بین
فیلترینگ تقریباً سراسری اینترنت در چندسال اخیر و پیش از آن، بین
مشاوران و اطرافیان روحانی (نوبخت، واعظی، نعمتزاده، فاطمه و یاسر هاشمی، ترکان
و..) و اطرافیان دیگر نامزدها و بین حامیان روحانی از حامیان اصلی چهارگانه تا
برادران لاریجانی و بقیّه اگر کسی تفاوتی نمیبیند، ادامهدادن این فهرست کمکی به
او نمیکند.
۴- به روحانی
اجازه داده شد بیاید تا مسئلهی اتمی را حل کند.
این کار را
هرکس دیگری جز جلیلی هم میکرد. آتش ولایتی در نقد جلیلی از بقیّه داغتر هم
بود. حتّی جلیلی نیز یکبار تا مذاکرهی مستقیم با نمایندهی امریکا و مرز رسیدن به
توافق پیش رفت ولی با نهیب رهبر عقب نشست. با توجّه به نتیجهی نظرسنجیها تا دوسه
روز پیش از انتخابات، بردن انتخابات به دور دوّم و بیرون کشیدن نام قالیباف - در
صورت امکان- خیلی هم مطلوب بود.
۵- چرا تقلّب
نشد؟
جالب است که
این پرسش، نام چندین نوشتار پس از پیروزی روحانی بود که میزان اعتماد نخبگان را به
نظام نشان میدهد! از نظر من دستکم به دو علّت: یکی آنچه مصلحی در جلسهی توجیهی
شورای نگهبان برای ردّ صلاحیّت هاشمی گفت یعنی اگر نام هاشمی -سپس، روحانی- از
صندوق بیرون نیاید «مشکلات امنیّتی» پیش میآید و دیگر اینکه- بر اساس تحلیلهای
پیشین بنده- با آمدن جلیلی بین دو نیمهی رقیب در سپاه یعنی بین جلیلی و نمایندهی
ائتلاف، دوگانگی پیش آمد که نتیجهاش به نفع روحانی شد. تا پیش از آمدن جلیلی یکی
از دلایل من برای بیهودهشمردن شرکت در انتخابات ردّصلاحیّت مشایی و یکدست شدن
برگزارکنندگان انتخابات بود. با آمدن جلیلی من حرفم را پس گرفتم و نوشتم که دو گروه
متقلّب دارند همدیگر را میپایند و به گمانم همینطور هم شد.
۶- چرا با کمی
دستبردن در آرا انتخابات به دور دوّم نرفت؟
تفاوت این پرسش
با پرسش قبل در جزئیتر بودن آن است. در بند پیش میشد قالیباف و جلیلی را به
مرحلهی دوّم برد یا حتّی یکی از آنها را در همان مرحلهی اوّل برنده کرد یعنی کاری
که در انتخابات پیش شد. نام دقیق تقلّب در انتخابات پیش «عددسازی» بود چون حضرات با
صندوقها کاری نداشتند. حالا بدون در نظر گرفتن «عددسازی» و با رأی پنجاه درصدی
روحانی، نمیشد انتخابات به دور دوّم برود؟ بالاخره از این ستون تا آن ستون فرج است
و ممکن بود اتّفاق دیگری بیفتد.
این سؤال که
برخی طرح کردند یک پیشفرض دارد که نتیجهی واقعی دقیقاً همین است که اعلام شد و نه
مثلاً نتیجهی شصتودو درصدی شنیده شده و مانند آن. احتمال کاستن از رأی روحانی
برای ضعیفکردن وی جدّی است. از طرف دیگر من پیشتر هم نوشتم که مردم ایران را به
سادگی نمیتوان بر اساس گرایش سیاسی دقیق دستهبندی کرد. رأی جلیلی نشانگر حدّاکثر
باقیماندگان بر رؤیای احمدینژاد بود و رأی رضایی شاید نزدیک به رأی واقعی او در
انتخابات گذشته. دیگران هم بر اساس آنچه از نامزدها دیدند رأی دادند. بنابراین
بسیار محتمل بود رأیدهندگان به ولایتی و بخش بزرگی از رأیدهندگان به رضایی به
آرای روحانی اضافه شوند. به یاد داشته باشیم که نیمچه سونامی روحانی در دو روز
پایانی شکل گرفت و با اضافهشدن مدّت زمان تبلیغات این موج گسترش مییافت و برخی از
کسانی که قصد شرکت نداشتند نیز به میدان میآمدند و آن وقت نتیجهای تاریخی برای
روحانی شکل میگرفت.
۷- پیروزی حسن
روحانی را رهبر کارگردانی کرد.
پیادهکردن
نقشهای چندمرحلهای در ایران از عهدهی هیچ عامل بشری برنمیآید. رهبر اگر چنین
تسلّطی بر اوضاع داشت از ماهیّت احمدینژاد برای چهارسال بیخبر نمیماند تا درست
چند روز پس از خطبهاش با تعلّل در پذیرفتن حکم برکناری مشایی سنگ روی یخ شود. رهبر
اگر از شرایط دنیا و منطقه خبر داشت برای مردم مصر خطابه نمیخواند تا آنان وی را
متّهم به دخالت در کشور خود کنند؛ نمیگفت با امریکا مذاکره نمیکنیم تا به فاصلهی
دو ماه حرفش را اصلاح کند و بسیاری مسائل دیگر. مهدی جامی در تحلیلش نوشت که «نظام
وانمود کرد جلیلی نامزد اوست ...الخ» نظام وانمود نکرد، نویسندگان سایتهای
خبرگزاریهای خارج، دنیا را روی سرشان گذاشتند. بد نیست به بایگانی این سایتها
برگردیم و نوشتهها را دوباره بخوانیم.
۸- رأی ندادن
آنها که رأی ندادند به چه معناست؟
از سی درصدی که
شرکت نکردند، حدود پانزده درصد معمولاً در هیچ انتخاباتی شرکت نمیکنند. پانزده
درصد باقیمانده را با خیال آسوده میتوان جزو معترضان یا سرخوردگان انتخابات ِپیش
شمرد چون معتقدان به نظام بهانهای برای نیامدن نداشتند.
۹- آیا
شرکتکنندگان در انتخابات به نظام رأی دادند؟ به ایران رأی دادند؟ به نظام اعتماد
کردند؟
سه گزینهی
بالا برگرفته از سخنان رهبر در فواصل مختلف پیش و پس از انتخابات بود. حدود نیمی از
شرکتکنندگان (سی و چند درصد واجدان شرایط؛ تقریباً برابر با تعداد شرکتکندگان در
انتخابات مجلس = کسانی که به افرادی جز روحانی رأی دادند) به هر سه رأی دادند و
باقی مردم تصمیمگرفتند که یکبار دیگر برای رأی به ایران بخت خود را با شرکت در
انتخابات امتحان کنند و این با «اعتماد به نظام» تفاوت دارد. اعتماد چندانی در کار
نبود ولی جایگزین بهتری برای بسیاری وجود نداشت و رأیدادن کار بیضرری به نظر
میآمد.
۱۰- جمهوری
اسلامی برندهی انتخابات ۹۲ بود.
حتماً اینطور
است ولی بسیاری از گویندگان مقصودشان این است که «تنها برنده» نظام حاکم بود که
اشتباه است. اوّلاً هر انتخابات سالمی، هر نظامی را تقویت میکند. آمدن خاتمی به
بقای جمهوری اسلامی کمک کرد و آمدن میرحسین جایگاه اجتماعی رهبر نظام را نیز تقویت
میکرد ولی او به اشتباه موج سبز را انقلاب سبز تعبیر کرد. بسیاری از ناصحان پس از
خرداد ۸۸ میگفتند که با برخورد مناسب با اعتراضات، کاستن از زندانیان سیاسی و
مواردی ازاین دست، خود حکومت نیز بهره میبرد ولی نظام و رهبرش مشغول خودزنی بودند.
برندهی انتخابات ۹۲، هم جبههی مشهور به اعتدال و هم ساختار سیاسی بود که در
انتخابات گذشته خیلی آسیب دیده بود.
ثانیاً «جمهوری
اسلامی» مساوی نظام فعلی و گردانندگان آن نیست. همانطور که بین خاتمی و
احمدینژاد فرق بود، بین دو رئیس قوّهی قضائیّه، بین دو رهبر، بین دو ترکیب گوناگون شورای
نگهبان و مجلس خبرگان نیز تفاوت هست. جمهوری اسلامی با قانون اساسی پیشنهادی
بازرگان و بدون ولایت فقیه هم جمهوری اسلامی است. دو گروه اصرار دارند که نظام
(رهبر و حواریانش) همان جمهوری اسلامی است: یکی خود رهبر و اطرافیانش که مخالفان با
خود را مخالف جمهوری اسلامی میخوانند و دوّم کسانی که در پرسشهای دو و سه به آنان
اشاره
کردم.
ایمایان عزیز؛شمن اینکه برای بار دوم به عنوان یک مخاطب خاموش خارجنشین مایلم از شما بهخاطر آموختن (بدون اغراق و تعارف) قدردانی کنم، اضافه کنم به بند متن شما: بهگمانم از این رو انتخابات به مرحلهی دوم نرفت که حاکمیت مستاصل مانده بود (تاخیر و مدیریت اعلام نتایج هم را میتوان شاهدی گرفت)؛ از یکسو رفتن به دور دوم یعنی یک هفته ی دیگر کنار آمدن با میتینگها و طبعا شعارهایی که باب میال نظام نبود و اعلام نتایج هم اعتراف به شکست صریح بود. به گمانم تقلبی اندک در اعلام آرای روحانی شد (یکی براساس تصورم و دیگری براساس نقل قول دوستی که پای صندوقها بود و گفت روحانی یک به ده داشت که البته این نسبت را نمیتوان به همهجا تعمیم داد)از این لحاظ که آرای وی را پس از جلسات طولانی در مرز ۵۱ اعلام کردند تا به بررسی بیشتر بپردازند و اگر شرایط را مهیا دیدند با ابطال چند صندوق انتخابات به دور دوم برود که نهایت با فراگیری موج، حاکمیت تسلیم شد
پاسخحذفبا تشکر از شما بابت نوشته های مفیدتون. من اما فکر میکنم روحانی انتخاب رهبر و نظام بود نه به این دلیل که صرفا مسئله هسته ای را حل کند یا تحریمها کاهش یابد بلکه رهبر او و طرفداران بنفشش را به عنوان آلترناتیوی برای میرحسین و جنبش سبز میدید. شرایط انتخابات امسال با توجه به تحریمها کاملا با سال 88 متفاوت بود و در ضمن روحانی مثل میرحسین سرکش نیست و کاملا مطیع و منقاد رهبر است. با روی کار آمدن روحانی, نظام هم در داخل و هم در خارج مشروعیتی بدست آورد و حتی اگر آقایان میرحسین و کروبی و خانم رهنورد هم آزاد شوند جنبش سبز دیگر آن جنبش زنده و پویا که تا "مرگ بر اصل ولایت فقیه" پیش رفته بود نیست حالا نیمی از همان جنبش سبزی ها آنقدر خواسته هایشان تقلیل یافته که خوشحالند رأیشان خوانده شده و مرداد ماه همان ولی فقیه که خواستار حذف او بودند حکم ریاست جمهوری روحانی را امضا خواهد کرد. این بازی رهبر با مردم بود, بازی ای که باطنا رهبر برنده آن است و ظاهرا مردم.
پاسخحذفنظر بجايی است، در بخش دوّم نوشتار به آن میپردازم. باقی دوستان هم اگر نكتهای دارند بگويند.
حذفhttp://mianemeh.blogspot.com/2013/06/blog-post_9951.html
پاسخحذفاز ناشناس دوم می پرسم (به قول احمدی!) چرا نظام دنبال آلترناتیو موسوی باید می گشت؟
پاسخحذفدم خروس توی صندوق شمارهء 110 را چگونه توجیه می کنید؟
برای حضور ولایتی و حداد چه توضیحی دارید؟
khode nevisadeh bayad khodash yek bar digar nazarat khod ra be khanad, ta be tazad hai neveshtar khod pai be barad.
پاسخحذفتقلّب «نشدن» در این انتخابات را قبول ندارم. شک ندارم روحانی برای آرای اعلامشدۀ 50.7% با نظام وارد معامله شدهاست. من واقعاً تعجّب میکنم از مردمی که دور قبل به خاطر القائات از بالا (ستاد موسوی و شعارها و شبهات قبل از انتخابات) سر و صدا کردند که تقلّب شده و حالا چون همان «بالاییها» حرفی از تقلّب نمیزنند بقیّه هم هی برای نوشتههایشان تیتر میزنند که «چرا تقلّب نشد»! ضمناً کی گفته دور قبل چون موسوی رأی نیاورد تقلّب شد و حالا چون روحانی رأی آورد تقلّب نشد؟!
پاسخحذفبهشخصه، با اکراه و بیاعنمادی کامل به روحانی رأی دادم. نه که فرقی بین او و جلیلی نبینم ولی این قدر هم خوشخیال نیستم که فکر کنم این انتخابات برنامه و مدیریتی برای جهتدهی افکار عمومی و سوق دادن آنها به سمت روحانی نداشت.
فقط امیدوارم اگر قرار است با آمدن روحانی فضا باز شود نتیجهاش سرکوبهای بعدی - مثل دورۀ خاتمی و بعد از آن- نباشد. فیالواقع از این میترسم که این تغییر و چرخش قدرت صرفاً ابزاری برای شناسایی طیف جدیدی از مخالفان و منتقدان باشد. و یک نکتۀ دیگر: در طول سی و چند سال گذشته قدرت همیشه هر هشت سال یک بار بین راست و چپ دستبهدست شدهاست و این بار خودبهخود نوبت غیرافراطیها بود. مدل حکومت ما این جوری است!
پيرامون «تقلّبنشدن» كه در بند دوّم بخش شش، نيمچه توضيحی دادهام. دربارهی خوشخيالی و تعجّب شما هم نظری ندارم فقط دورهی پيش خود من پيش از اينكه هر «بالايی» ادّعا كند انتخابات را ناسالم دانستم و بايگانی وبلاگ هم حاضر و آماده است؛ حالا هم چون كم يا زياد رأی روحانی خيلی حياتی نيست كسی چيزی نمیگويد.
حذفدر ضمن راست و چپ خيلی وقت است در سياست ايران منسوخ شده، دولت خاتمی ابداً چپ نبود گرچه خودش منسوب به آنها بود؛ حسن روحانی كه همان نسبت را هم ندارد.
کم یا زیاد رأی روحانی اهمیّت دارد، چرا ندارد؟! حداقل فایدهاش اثبات عدم تقلّب 88 و مظلومیّت نظام(!)بود. اعداد و آمارها میتوانند مبنای تحلیلها، نتیجهگیریها و احیاناً قضاوتهای مختلف قرار گیرند و الخ... .
پاسخحذفمنظور من از راست و چپ طبیعتاً موافقان و مخالفان حاکمیّت موجود است که در هر دورۀ سیاسی با اسمهای مختلفی سر در میآورند. فضا دادن هراَزگاهی به میانهروها یا منتقدان یک جور تقسیم و موازنۀ قدرت و رمز بقای کلّ نظام است. در این شک نکنید. باقی مسائل داخل این فضایی که برایمان ترسیم شدهاست شکل میگیرد و رقم میخورد.