سهشنبه ۱۸ تیر
نوشتهای که
قرار بود دوبخشی باشد، دارد چهاربخشی میشود. امیدوارم در ایمای بعد بتوانم مطلب را
تمام کنم.
۱۲- آیا
نتیجهی انتخابات به معنای سلامت انتخابات پیش بود؟
نه تنها به
معنای سلامت آن نبود بلکه در جهت تأیید خلاف آن بود. برای اثبات سلامت انتخابات در
ایران، بررسی تمام انتخاباتها ضروری است و حتّی سالمشمردن چند تا از آنها استقرای
ناقص است چه رسد به اینکه فقط با یکی چنین نتیجه بگیریم. تازه همین انتخابات نیز با
امّا و اگر همراه بود و آرای زیر پنجاهویک درصدی روحانی فقط به خاطر پیروزی او
خیلی زیر ذرّهبین نرفت.
برای
مشکوکبودن به روند انتخابات در ایران پیدا کردن یکی دو نمونه کافی است. در
انتخابات گذشتهی مجلس آمار سیوچند درصدی، دو برابر اعلام شد، در انتخابات مجلس
خبرگان قرار نبود رأی هاشمی به عنوان رأی اوّل تهران اعلام شود که با تماس هاشمی با
رهبر موضوع فیصله یافت. رأی هاشمی در انتخابات مجلس با بازشماری تفاوت فاحشی با
نتایج اعلام شده داشت. در انتخابات مجلس جای علیرضا رجایی با حدّاد عادل عوض شد.
(برخی اصلاحطلبان را که برگزار کنندهی انتخابات بودند مسئول این تقلّب میدانند
در حالیکه تقلّبهای عمده بر سر صندوق نیست و شورای نگهبان به بهانهی نظارت
استصوابی بر تمام مراحل خصوصاً مراحل پایانی و اعلام نتایج تسلّط دارد). اینها
گوشههای معروفی از دستهگلهای پیشین بود و گرنه اگر بخواهیم به تمام آنها بپردازیم
یا گزارشهای از نحوهی شمارش آرا را اضافه کنیم که سر به بینهایت میزند. همین است
که ما را به آرای پنجاه درصدی روحانی بدبین میکند چون در چند انتخابات گذشته وقتی
شمارندگان کمابیش تسلیم شدند که اختلاف آرا بسیار فاحش بود و تازه برای آن هم
استثنای انتخابات ۸۸ را داریم.
درست است که
جامعهی رأیدهندگان ایران حزبی نیست ولی نگاهی به دو دههی گذشته نشان میدهد که
نسبت کسانی که به طرف رهبر و همراهان او گرایش دارند و منتقدان او تقریباً سه به یک
بوده است. پس از دو انتخابات که خاتمی برندهی آن بود، انتخابات بعد گرچه با
ابهامهایی همراه بود- که هاشمی بهتر از هر کس میداند چه بودند- ولی تشتّت
اصلاحطلبان هم در آن نقش داشت. الآن اگر پانزده درصدی را که به اعتراض شرکت
نداشتند در کنار آمار ادّعایی برای روحانی بگذاریم کمابیش همان نسبت به دست میآید.
در انتخابات ۸۸ احمدینژاد چگونه توانست ۲۴ میلیون رأی بیاورد؟ چگونه رآیدهندگان
خاتمی به طرف کسی که ضدّ او و طرفدارانش بود، متمایل شدند؟ حالا آن بیستوچهار
میلیون چطور نتوانستند از کسی مانند او حمایت کنند؟.. از این دست سؤالها بسیار است.
مدافعان نظام فکر نکنند این یک ناکامی مقطعی بود؛ این نتیجهای بود که نشان داد اگر
در نتایج انتخابات در ایران دست نبرند یا اصلاحطلبان را در مرحلهی تأیید صلاحیّت
قلع و قمع نکنند، منتقدان چه در انتخابات مجلس و چه در انتخابات ریاست جمهوری برنده
خواهند بود.
۱۳- چرا خاتمی
نیامد؟
با ردّصلاحیّت
هاشمی روشن است که اگر خاتمی میآمد به طریق اولی ردّصلاحیّت میشد و چه بهتر که
خودش فهمید و نیامد. برای خاتمی ایفای نقش حدّ فاصل جنبش سبز و اصلاحطلبان حکومتی
سخت است ولی گویا خود چنین میپسندد یا شاید چارهای ندارد. اظهارات اخیر وی را
دربارهی نقش «رهبر معظّم» در انجام انتخابات، هیچکس از طرفداران رهبر جدّی
نمیگیرد. با آمدن وزرای جدید کشور و اطّلاعات احتمالاً بخشی از سختگیریها علیه او
کم میشود ولی اینطور از این رانده و از آنجا مانده بودن اثر او را در جامعهی
سیاسی بسیار کم میکند. او به ایفای نقش در ساختار اجتماع بپردازد یا مانند زمان
کوچ از وزارت به کتابخانهی ملّی، حالا نیز جایگزین روحانی در مرکز تحقیقات
استراتژیک شود؟ این چیزی است که خودش باید برای آن تصمیم بگیرد.
۱۴- چرا و
چگونه هاشمی ردّصلاحیّت شد؟
چرایش که معلوم
است امّا آنچه مهم است نحوهی انجام آن و نسبت این رویداد با رهبر بود. اینکه
هاشمی بگوید با دفتر رهبر تماس گرفتم ولی پیام مرا به او ندادند، بیشتر پرده از
ماهیّت و نفوذ حلقههای خودسر پیرامون رهبر برمیدارد و اینکه وی همهکارهی این
نظام نیست. (احمدینژاد در نامهای به خامنهای نوشته بود که حلقهی انحرافی،
اطرافیان من نیستند بلکه سرداران شما وحید و میرحجازی هستند!) به گمان من اگر هاشمی
پس از ردّصلاحیّت، خواهان حکم حکومتی میشد رهبر نظام مضایقه نمیکرد ولی برعکس
انتخابات خبرگان، نه او چنین کرد و نه رهبر دخالت. تشکّر خامنهای از
ردّصلاحیّتشدگان نیز بیانگر رضایت او از روند کلّی امور بود و نه الزاماً به این
معنا که او کارگردان تمام مسائل بود و هست.
۱۵- خامنهای
هاشمی را ردّ صلاحیّت کرد؟
شورای نگهبان
ابتدا رأی به تأیید هاشمی داد (شش به چهار) و پس از دخالت مصلحی رأی برگشت (هفت به
سه). خامنهای کی و چگونه در این روند دخالت کرد؟ پیش از اوّلین رأیگیری که نبوده
و گرنه شش نفر مخالف میداشت (ناممکن). پس از رأیگیری هم سه نفر مخالف میداشت
(ناممکن). این سه نفر اگر با مصلحی مخالفت کرده باشند معقول است ولی با دستور رهبر
نظام که نمیتوانند مخالفت کنند. اگر رهبر جایی دخالت کند، دیگر مجالی برای
رأیگیری دیگران نمیماند و همه تابع او میشوند.
۱۶- آیا همه
(نظام، منتقدان، دولت) از نتیجه انتخابات راضی هستند؟ چرا؟
به نظر اینطور
میآمد. پیرامون احمدینژاد حالاحالاها باید نوشت. او نمونهی فردی است که جز با
حضور در ساخت قدرت، هیچ اقتداری ندارند (برعکس خاتمی مثلاً). به سخنان وارفته و
منفعل این روزهای او نگاه کنید. تا چندی پیش خودسری و برخی اعمال شبهانتحاری او و
شایعاتی که پیرامون او شکل گرفت، بسیاری را به این فکر انداخت که وی به این راحتی
از ساختار قدرت کنار نمیرود. او آنقدر هزینه روی دست رهبر گذاشت که حالا خامنهای
حق دارد از کنار رفتن او و نیامدن کسی نزدیک به وی نفسی به راحتی بکشد. اصلاحطلب
یا معتدل، هاشمی یا روحانی یا خاتمی، به قواعد بازی مقیّدند و رهبر میداند با آنها
چگونه رفتار کند ولی احمدینژاد تحفهای بود که هیچ روزی رفتار فردایش را نمیشد
پیشبینی کرد. خود دولتیان نیز از اینکه نمایندهی ائتلاف پیروز نشده، بدشان نیامد.
احمدینژاد حتّی به دشمن دیروز خود نیز به هنگام مصلحت نزدیک میشود. وی پس از
اینکه با رهبر مشکل پیدا کرد به مجمع تشخیص مصلحت باز گشت و کنار همان هاشمی نشست
که زمانی با انکار او به قدرت رسیده بود. حالا هیچ کدام از دو گروه بالا پیروز
نشدند ولی از اینکه رقیب اصلی آنان نیز برنده نشده ناراضی نیستند. جدال بین این دو
نیمه پایان نگرفته و نمیگیرد. حتّی اگر چهار سال بعد سروکلّهی احمدینژاد برای
ریاست جمهوری دوباره پیدا شد خیلی تعجّب نکنید.
۱۷- دلیل برخی
ردّصلاحیّتها- مانند لنکرانی و..- چه بود؟
بررسی تکتک
ردّصلاحیّتها وقت و مجال زیادی میخواهد ولی مورد لنکرانی فرق میکند. او هم مانند
بسیاری از نامزدها با سابقهی وزارت آمد و بر جلیلی بدون هیچگونه سابقهی مدیریّت،
برتری داشت. اینکه وی را به دلیل نداشتن شروط مدیر و مدبّر بودن ردکنند خیلی عجیب
بود. سخنان عجیب مصباح را در انتقاد ضمنی از رهبر حتماً خواندهاید. کجا رفت ادّعای
کشف ولایت فقیه؟ از کسی که کشف شده خلیفهی امام زمان است که نمیتوان انتقاد کرد!
در مورد جلیلی هنوز ممکن است بسیاری شک داشته باشند امّا در اینکه لنکرانی نامزد
رهبر نبود هیچ شکّی نیست؛ برای مصباح چقدر کار داشت که از رهبر نظرش را بپرسد سپس
برای او تبلیغ کند؟ لنکرانی در برابر قالیباف یا ولایتی چه وزنی داشت؟ مصباح باید
تابع رهبر باشد یا رهبر را تابع خود بخواهد؟
به نظر میآید
خیلیها برکشیدن احمدینژاد را با حمایتهای مصباح بیارتباط نمیدانند. حالا هم که
برخی اطرافیان احمدینژاد مانند محصولی که با موقعیّتسنجی خود را کنار کشیدند و
جبههی پایداری را تشکیل دادند، معلوم نبود که کسی را به نمایندگی از همان نیمهی
سیاه نخواهند مطرح کنند. لنکرانی اگر مستقل میآمد شاید امکان تأیید صلاحیّت داشت و
من احتمال قوی میدهم که اگر جلیلی از ابتدا به عنوان نامزد جبههی پایداری میآمد،
تأییدش با مشکل مواجه میشد. شاید حتّی بتوان مستقل آمدن ابتدایی جلیلی و
جلوانداختن لنکرانی را گونهای نشانی غلط دادن دانست.
۱۸- چرا رهبر
نظام گفت که رأی مرا هیچکس نمیداند؟
آن چنان که از
بند پیش برمیآید، نظرم این است که رهبر نه تنها طرفدار جلیلی نبود بلکه از
پیروزنشدن او خوشحال هم شد امّا امکان اعلام و اظهار یا حتّی اشاره به آنرا هم
نداشت. وی به همهی نظامیان اطرافیان خود نیاز دارد و آنان مدّتهاست که به دو گروه
تقسیم شدهاند. در انتخابات ۸۸ طرفداران احمدینژاد توانستند طرفداران قالیباف را
کنار بزنند. حالا به دلیل هشتسال خودسری و ناکامی احمدینژاد، موقعیّت آنان تضعیف
شد امّا هنوز هستند و زیاد هم هستند؛ آمار صندوق۱۱۰ نیز مشت نمونهی خروار.
خامنهای از طرفی از گسترش دامنهی نفوذ این گروه خوشنود نبود(چون نتیجهاش را در
هشت سال گذشته دیده بود) و از طرف دیگر نمیتوانست مخالفت خود را آشکار کند. جملهی
رهبر اعلان بیطرفی ناگزیر در جنگ دو نیمهای بود که چندسال است کشور را با بحران
مواجه کردهاند.
دلیل این همه
تأکید بر این موضوع یکی این است که بدانیم بسیاری از تصمیمات رهبر –مانند تغییر
نظرهای وی دربارهی چند موضوع اخیر مانند گفتگو با امریکا یا پروندهی اتمی- برآیند
کشاکش جناحهای اطراف وی، دیگر کانونهای قدرت و البتّه نظر خود اوست و نه نظر او به
تنهایی؛ پس برای بررسی پدیدهای مانند انتخابات نمیتوان رهبر را تنها بازیگر این
عرصه دانست و هر تحلیلی باید بتواند نقش هرکدام از باندهای قدرت را در حدّ امکان
نشان دهد. در سطحی پایینتر لایههای سنّتی اصولگرایان نیز دخالت دارند و حتّی
احمدینژاد نشان داد که با ابتکارهای خود بسیار بیش از یک تدارکاتچی است. حالا
انتخابات اخیر، جبههی جدید اعتدال نیز پای بخشی از اصلاحطلبان و اصولگرایان منتقد را نیز به
ساخت قدرت باز کرده است.
نکتهی دوّم
این است که نباید با یک پیروزی ظاهری همه چیز را فراموش کرد. حتّی پیشنهاد من برای
حضور نظامیانی مانند قالیباف یا رضایی در دولت، برای استفاده از بخش سالمتر سپاه
برای مواجهه با نیمهی ناسالم بود. ویژگیهای مشابه و شعارهای احمدینژاد و جلیلی
را به یاد بیاوریم؛ رانتخواری گسترده و حضور در کشورهای اطراف ایران و چهبسا
خودسریهای ناگفته در پروندهی اتمی با یک پیروزی در انتخابات برطرف
نمیشود.
مقایسه ایران با مصر هم می تواند خیلی روشنگر باشد. کدام راه در چه شرایطی بهتر است؟ راه صندوق ها، یا راه خیابانها؟ البته خوب مطلق و بد مطلق نداریم. برای مثال به این تحلیل هوشمندانه یک مصری توجه بفرمایید و وضعیت را با ایران مقایسه کنید.
پاسخحذفhttp://www.jadaliyya.com/pages/index/12779/on-sheep-and-infidels
اون اوایل میگفتم عیار عجب بیکارییه ها !!!
پاسخحذفآخه هر روز مگه میشه آدم این همه پست ، پست کرد !!!
بعد که گذشت فهمیدم ؛ نه !!! بیکار نیست ، آدم آهنیه :)
ولی حالا که دانشجویه اقتصاد شدم تازه فهمیدم که همش اشتباه بوده ، عیار تاجره :)) یه برند راه انداخته بیا و ببین
هم همه میشناسنش
هم دلشون میخواد سر به تنش نباشه
دو خصوصیتی که باید برندت داشته باشه
ولی قرض از مزاحمت
و
سوا از شوخی
بدینوسیله از دوستان خواننده تقاضا میکنم در کمپین بنده مبنی بر سیم جین کردن عیار شرکت کرده
و
از ایشان ملتمسانه و فروتنانه درخواست کنیم که با قلمشان کتبا اعلام کنن که به آقای روحانی رای
داده
v
دلایلشان را نیز بفرمایند
با تشکر فراوان
V
دربارهی كمپين:
پاسخحذفآن عيّاری كه هر روز مینوشت و هنر و ادب و دانش و طنز از قلمش میتراويد را لولو برد. حالا فقط سياست و سياست و سياست! (اعتراض كاملاً رسمی)
بعد هم آقای دانشجو، دانشجويه درست نيست، دانشجوی ِ درست است. قرض نه، غرض و سيم جين نه، سين جيم. اينها را درست بنما و بگو كيا هستند كه میخواهند سر به تنش نباشد كه عيّاردوستان برخورد جدّی بكنند تا بعد ببينيم به درخواست شما چه واكنشی نشان بدهيم.
اعلام موافقت رسمی با اعتراض كاملاً رسمی :)
پاسخحذفكمپين بنيادگرايانه سلفي! بازگشت به گذشته اعتراض به عيّار!
حذفجای فريد خالی
حذفسک سک !
حذفاين طور مواقع يه آقايی معمولن سكوت معنی دار می فرمايد همراه با رضايت خاطر از نظرات ايماخوانان
حذف;)
در جواب دوست عزیزم ، محمد امین فی هذه البلده امین ؛
پاسخحذفمن دیکته ام خیلی خیلی بده
و
فقط میتونم بگم شرمنده ام ، فعلا :))))
الان کسایی که غلطام رو میگیرن شدن ٣٢١ نفر ، با شما
خب استعداد نداشتم !!!
ولی قول میدم بهتر شه
...
این از این
اما
بدینوسیله اعلام میدارم با رسیدن به حد نصاب متقن و مطلق که با ورود دوست عزیزمون قاصدک محقق شد ، جناب آقای عیار دامت برکه میبایست کتبا اعلام کنند که به آقای روحانی رای داده و دلایل شخصی و عمومی یشان را هم بنویسسسسند [ حالا دلایل عمومیشان رو میتونیم از قبل به ودیعه بگیریم و فقط بریم سر مسایل شخصی :))))))) ]
در غیر این صورت
آقای عیاره دامت برکه ، آماده باش که داریم انقلاب میکنیم
والسلام
آقا/خانم V
پاسخحذفنظر دوستان مخالف شماست. اونها از سياسی نويسی عيّار خسته شده اند بعد شما می گی باز هم بنويس!
نه نه نه
حذفخانوم مریم !
اولا من آقای V هستم
دوما بنده هیچ نظری مبنی بر ادامه فعالیت آقا یا خانوم عیار [ :) ] ندادم ، گو اینکه نظرمم هم به نظر ایشان نزدیک هست :)
چون
تازه با ورود رییس جمهوری که هیچ ربطی به سلف خودش نداره هر چقدر هم خسته باشیم ، باز باید ادامه بدیم , چون سیاست راهی نیست که یه شبه تنیجه بده !!! برای خودمم سخته ... خیلی سخت ... ولی فکر بچه ام رو میکنم که دوست دارم زیر پرچم جمهوری ای باشه ( با هر پسوند و پیشوندی ) که حد اقل ها رو داشته باشه
ان شا الله
تازه
برای کمپینمون هم یه شعار انتخاب کردم ؛
لا وب الا وب عیار .... لا حرف تا اذعان عیار
یعنی ...هیچ حرفی نمیزنیم تا عیار ایماگر اذعان و اعتراف کنه که به آقای روحانی رای داده :)
پ.ن.جایه فرید البته که خالی بوده و هست :l
V
سلام
پاسخحذفآقا ما باز شروع کردیم به نوشتن ـــ اگه خدا بخواد و مشکلی پیش نیاد!
بهدلایلی، نوشتن از مسائل سیاسی رو گاهبهگاه توی «کلمه» دنبال میکنم (بهامضای «یوسف رحمانی»)، و توی وبلاگ ـــ برخلاف شما که ذوق فوقالعادهی قلمت رو صرفن برای سیاست بهکار میگیری ـــ از «غیر از سیاست» مینویسم.
نمیدونم این کامنت مثل اون کامنتهای مسخرهست که میگن «آپاَم، بیا منو بخون!!» یا نه، ولی بههرحال ذوقی که توی من از راهانداختن ۲بارهی «چرخوفلک» ایجاد شده، اونقدر هست که جرئت خَزبازی احتمالی رو بهم بده!
ارادتمند
سلام
حذفاميدوارم آهسته و پيوسته ادامه بدهی.
كامنت بالا:
پاسخحذف..برخلاف شما که ذوق فوقالعادهی قلمت رو "صرفن" برای سیاست بهکار میگیری..
با استفاده از شعار م.ح.انصاريفر: عيّار عزيزم دقّت كن!