جمعه ۱۸ امرداد ۱۳۹۲
یا هو
یا هو
خبر ترقیّات
جدید کشور شش هزارساله رسید. تصویب و تشخیص و تحلیف و تنفیذ و تفویض! خیلی مضحک و
عجیب است که فرهنگستان برای همهی کلمات جایگزین میبافد مگر این جنغولکبازی
ابودشداشهها. خاجپرستان خیلی خرفت باشند سرشان کلاه میرود ولی سر اهالی مملکت
گلوبلبل عمّامه میگذارند به این بزرگی.
گفتم کلاه یاد
سه کاف خودمان افتادم. اینجا فقط پوشیدن کفش و کلاه و کمربند جایز است. عدّهای این
اواخر برای نمايش اعتراض، کمپین بازگشت به لباس راه انداختهاند. مانده بودند
چه بپوشند، موسیو Commercant گفت از قبای خمینی، برای رهبر و خبرگان و دیگران دوختند و
باز هم زیاد آمد؛ از باقیماندهاش برای خودتان تنپوش درست کنید. میخواستند یک
ویدئوی لباسپوشی اعتراض هنری بسازند که گشت ارشاد دوزخستان آنها را گرفت و برای
تنبیه به من سپرد، دادم هر کدام صدبار از روی نامهی افتخاری به شجریان
بنویسند.
مطهّری را باز
قرار بود مرخّص کنند که پسرش سر بازی والیبال گند زد و به پدر چند ماه اضافه خدمت
خورد. از خوشحالی در پوستش نمیگنجد. یک پتی شعری هم سر قدم رفته که: پس از بازی و برد ایتالیا/ بماندم به دوزخ نه، آنتالیا. خانلرخان سلام میرساند میگوید چند تا
بحث ادبی زبانی درگرفت ساکت بودی، حالا که سیاستبازی تمام شده جبران مافات
کن.
بحث سیاسی پس
از انتخابات حسابی سوکسه دارد. خوشوقت میگوید عنقریب سیل میآید نصف ایران را
میبرد. Benbsur
او هم نیست تا استغفار کند. فردید شبهای قدر جوشن کبیر به دست گرفته
بود و دنبال اسمی که بر این روزگار حاکم است میگشت. انگاری آخرش در دعای وداع ماه
رمضان به یا اعدل العادلین رسید. عبید گفت: فقط چشمش را دیدهاند. حکایت آن زن
زشتروی زیباچشم است که از شوهر شکایت به قاضی برد، قاضی از چشمانش
خوشش
آمد و طمع در او بست و طرف وی
بگرفت. شوهر فهمید و چادر از روی زن بگرفت. قاضی بدید و گفت برخیز ای زنک که چشم مظلومان داری
و
چهرهی ظالمان.Voila Ce qui Sappelle parler
قربانت
صادق هدایت
بعدالتحرير: یکی از رفقا عکس منطقهی ما را کشیده که میفرستم تا دلت بسوزد. قبلاً فرستادن تصویر ممکن
نبود؛ چند روزی است که اجازه دادهاند. روحانی
مچکریم.
تصویب و تشخیص و تحلیف و تنفیذ و تفویض و تفخیذ و ...
پاسخحذفآقا آدرس اينجا رو بگذار بعد از ارتحال بريم :)
پاسخحذف