به بهانه‌ی سوریه

                                                                                               چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۲ 
  
  
۱- جامعه‌ی جهانی درباره‌ی کشورهای آشوب‌زده یا درگیر جنگ داخلی، یک‌ راه درست بیشتر پیش رو ندارد.
الف: به رسمیّت شناختن حکومت دارای کرسی در سازمان ملل
ب: گوش فرادادن به صدای مخالفان
ج: جلوگیری از تعدّی دو طرف نسبت به هم
د: امکان –بلکه ترجیح- بقای تمام طرفهای متخالف در چارچوب سیاسی آینده و حذف هیچکدام
هـ: ترمیم گذشته با بررسی جنایات انجام شده ولی دعوت به شعار «می‌بخشم ولی فراموش نمی‌کنم» برای تمام طرفها
و: برگزاری سریع یا پیش از موعد انتخابات سراسری و آزاد با شرکت تمام سلیقه‌ها و نظارت سازمان ملل
ز: تمام موارد فوق الزاماً باید از مسیر سازمان ملل و نه یک یا چند کشور خاص انجام شود
نبود هرکدام از شروط فوق گره مشکلات را پیچیده‌تر می‌کند و به فرض غلبه‌ی یکی از طرفها، آتش زیر خاکستر برای همیشه باقی می‌ماند. 
 
۲- از مصر شروع کنیم بد نیست. وقتی نظامیان مُرسی را به زیر کشیدند بسیاری از آن استقبال کردند، برخی اختلاف فکری با اخوان المسلمین را دلیل خوبی برای موافقت با کودتا می‌دانستند و عدّه‌ای هدف حکومت لیبرال را برای توجیه وسیله‌ی کودتا کافی می‌دیدند؛ بعضی حتّی تا ستایش نقش نظامیان و انتقاد از مخالفان دخالت آنان در سیاست هم پیش رفتند. بیشتر این افراد، گونه‌ای عملگرایی را بر بحثهای تئوریک ارجح می‌دانستند یا لااقل پای استدلالیان را در علوم سیاسی لنگ می‌دیدند امّا وقتی ارتش جوی خون در مصر راه انداخت خبری از تأیید یا مخالفت آنان یا احیاناً نقد نوشته‌های پیش ندیدیم. من بارها به تمام دوستان گفته‌ام و از آنان خواسته‌ام که اگر باور ندارند نقد خود بر نقد دیگران ارجح است لااقل در کنار جوالدوزی که به دیگران می‌زنند سوزنکی هم به خود بزنند.
مرسی هر بدی داشت، برگزیده‌ی یک انتخابات سالم بود؛ هر اشتباهی هم داشت راه برخورد با او مشخّص بود؛ فوقش در انتخابات بعد، مردم به او رأی نمی‌دادند. به‌هم‌زدن بازی مردمسالاری در مصر بسیار فجیع‌تر از بقای مرسی و اخوان بود. نیمی از مردم مصر در انتخابات شرکت نکردند و از نیم دیگر نیز، نیمی موافق و نیمی مخالف حاکم بودند؛ حالا هر کس روی کار بیاید، نیم مخالف با او می‌تواند خیابانها را پُر کند؛ خواه اخوانی باشد خواه از جبهه‌ی مخالف آنان. اینگونه مصر هیچگاه روی آسایش را نخواهد دید. در هر ساختار سیاسی، قانون حرف اوّل و آخر را می‌زند و عجب از البرادعی که پس از کودتا گفت:«راه دیگری باقی نمانده بود» .او خیلی زود با دیدن اجساد به اشتباه خود پی برد. 
 
۳- افشاری نوشته است که :«کسانی که با شروع جنگ از سوی امریکا مخالفت می‌کنند، نمی‌دانند که اسد جنگ را دو سال پیش آغاز کرده است» من به دلایلی که پیش از این نوشته‌ام نقد چنین دیدگاهی را بیش از این لازم و مفید نمی‌دانم ولی به امثال او عرض می‌کنم که هیچکدام از این دو جمله درست نیست و درست این است که «غرب جنگ را دو سال پیش آغاز کرده است». در حقیقت اگر حضور شبه‌نظامیان غیرسوری (دستکم نیمی از جنگاوران) و حمایت نظامی، مالی و تسلیحاتی جبهه‌ی مخالف اسد نبود، یا هیچگاه جنگی به پا نمی‌شد یا اگر هم درگیریی بود بلافاصله به پایان می‌رسید. جنگ را مخالفان اسد و مداخله‌گران در سوریه درست دوسال پیش آغاز کردند.
پس از ترکیه، قطر، عربستان و پدرخوانده‌های آنان که مقصّران اصلی هستند، ایران نیز بر طبل حمایت بی‌دریغ از اسد کوفت و نقش مخالفان واقعی و دموکرات حکومت استبدادی او را نادیده گرفت. پس ایران، چین و روسیه نیز نیمه‌ی مکمّل گروه اوّل بودند. حسین علایی نوشته است که اسد دست بالا تا انتخابات ۲۰۱۴ باقی است. آتش بس، برگزاری انتخابات پیش از موعد و شرکت تمام طرفها در آن انتخابات و حذف‌نشدن هیچکدام از بازندگان تنها راه درست در سوریه است. هر دو طرف جنایت کرده‌اند و دست هیچکدام پاک نیست تا دیگری را متّهم کند. تاجزاده نوشته که از آنجا که هیچ‌کدام از دو طرف حق یا باطل محض نیستند، پس این جنگ ما نیست. با او موافق نیستم. برای اینکه جنگی به ما مربوط باشد لازم نیست طرفدار یکی از دو جانب باشیم. ما باید طرفدار مردم باشیم و همراه با آنان ابتدا خود جنگ را محکوم کنیم و سپس به دنبال پیشنهاد ساختار سیاسی مبتنی بر شرکت تمام طرفها باشیم. 
 
۴- آنچه می‌توانست مصر را با الگویی برای مهار بنیادگرایی بدل کند، شرکت گروههای نزدیک به القاعده در انتخابات مصر، تشکیل حزب و حضور در پارلمان بود. بازی‌دادن سلفیان تنها راه مهار این خشم بی‌منطق و کور است که چندسال است جز تباهی و تخریب و واپس‌گرایی چیزی برای جهان به دنبال نداشته است. مبارزه و کشتار آنان اگر قرار بود نتیجه دهد در افغانستان نتیجه می‌داد که می‌بینیم چه شد: جسد بن‌لادن را مخفی کردند تا زیارتگاه نشود! گرچه آرای طرفداران احزاب سلفی بیشتر حاصل پرداخت پول قطر و عربستان به اقشار فرودست بود امّا به هرحال – و متأسّفانه- این تفکّر خشن و تیره تا قلب مادر فرهنگ عربی پیش رفته است. القاعده ایده‌آل‌گرایی کوری است که تنها با بازی‌کردن نقش بیرون از سیستم می‌تواند دیگران را محکوم کند امّا اگر به عنوان یکی از سلیقه‌ها وارد معرکه شود، آرام آرام میدان عمل، آن آرزوپروری‌ها را مهار می‌کند و به راه می‌آورد. می‌بینیم که حالا امریکا در افغانستان با القاعده مذاکره می‌کند و ایران نماینده‌ی آنان را به همایش کشورهای اسلامی دعوت می‌کند و درست هم همین است. آنان از بین رفتنی نیستند؛ یا باید اصلاح شوند یا با شرکت در ساختار سیاسی هر کشور مهار شوند.
در مجموعه نوشته‌های خود پیرامون نقد بهار عربی به دوستانی که فکر می‌کردند چه معجزه‌ای شده گفتم که قضیّه به این سادگی نیست و سلفی‌گری دارد روی زشتش را نشان می‌دهد امّا اگر این به اصطلاح بهار می‌توانست اینان را به عنوان جزئی از حکومتها در دل خود حل کند آن وقت واقعاً می‌شد به امید رسیدن بهار نشست. یک مورد ظاهراً موفّق کودتا ضدّ سلفی‌ها مورد الجزایر بود که با هماهنگی غرب انجام شد و شاید برخی توان آنرا نمونه‌ای موفّق بدانند امّا این کودتا فرصت مهار و مدنی‌کردن این گروه صلب و غیرمنعطف را از بین برد و آنان را از فعّالیّت حزبی به تروریسمی كشاند که کشتارهايی عجیب‌وغریب پی ریخت تا همه را انگشت به دهان کند. تازه این تفکّر با کودتا از بین نرفت و با کمترین غفلتی دوباره خودش را نشان خواهد داد. چیزی که در افغانستان ِبی امریکا نیز بسيار محتمل است.
  
۵- بحرین در کنار سوریه دو موردی هستند که سیاست یک‌بام‌ و دوهوای دو گروه بالا را نشان می‌دهد. به گمانم به توضیح بیشتر از این نیاز نباشد. 
 
۶- موارد بند اوّل را بر ایران منطبق کنید. همان انتقادی که به حکومت حاضر در نفی و نادیده‌گرفتن مخالفان هست در فکر و حتّی لحن بسیاری از مخالفان هم هست. حذف هیچ سلیقه‌ای از آینده‌ی ایران ممکن و مطلوب نیست و این چیزی است که حکومت و بخشی از اپوزیسیون هیچ‌کدام نمی‌خواهند قبول کنند. بزرگداشت ماندلا هم به درک و کارگیری فرازهای عالی گفتار و کردار اوست نه خاطره‌ و انشانویسی. بازخوانی گذشته بسیار لازم است امّا کسانی که از گذشته ابزاری برای کوبیدن و انتقام‌جویی ساخته‌اند، هیچگاه به آینده نمی‌رسند. 
 
۷- به نظرم نکات بند اوّل حتّی برای موضع‌گیری سالم و بی افراط و تفریط پیرامون اسرائیل نیز کارآمد است. امتحان کنید.

۳ نظر:

  1. 1)"وقتی نظامیان مُرسی را به زیر کشیدند بسیاری از آن استقبال کردند" کیا؟
    2)"مرسی هر بدی داشت، برگزیده‌ی یک انتخابات سالم بود" سازمان ملل/ ناظرین بین المللی/ کارتر رییس جمهور سابق آمریکا و نمایندگان احزاب مصری اعلام کردن انتخابات پر از تخلف انجام شده و در نتایج تقلب صورت گرفته. هر دو طرف (مرسی و احمد شفیق) تخلف و تقلب کردن
    3)«غرب جنگ را دو سال پیش آغاز کرده است» جنگ رو سه سال پیش بشار اسد با سرکوب وحشیانه (قتل عام) اعتراضات مسالمت آمیز مردم شروع کرد
    4) "حضور شبه‌نظامیان غیرسوری (دستکم نیمی از جنگاوران)" بر اساس کدم آمار و سرشماری فهمیدی که نصف جنگجوها غیر سوری هستن؟
    5)گرچه آرای طرفداران احزاب سلفی بیشتر حاصل پرداخت پول قطر و عربستان به اقشار فرودست بود" سندی واسه این ادعا داری؟ عربستان که از دولت نظامی مصر که علیه اسلامگراها دست به کودتا زد حمایت کرده و کمک مالی کرده

    پاسخحذف
  2. از سؤال اوّل معلوم است كه اخبار را دقيق دنبال نمی‌كنی. سؤال چهار و پنج هم با پيگيری مطالب منتشرشده در وب پيرامون خاورميانه به دست می‌آمد. درباره‌ی تقلّب در انتخابات هم از اين ادّعاها هميشه هست امّا به قدری نبود كه باعث شود مانند ايران يک‌طرف نتيجه‌ی انتخابات را قبول نداشته باشد. سركوب اسد هم وحشيانه بود امّا نامش «جنگ» نبود.

    پاسخحذف
  3. اگه اخبارُ دقیق پیگیری میکردم، سوالی واسم پیش نمیومد که بخام بپرسم. ولی ازونجا که دقیق پیگیری نمیکنم و شما هم یه مطلبی نوشتی و ادعاهایی مطرح کردی، تصورم این بود که لینکی سندی چیزی داری واسه همین پرسیدم تا جواب بگیرم.
    در مورد پیگیری مطالب منتشره شده در وب پیرامون خاورمیانه هم همیشه اینکارو میکنم اما با مطالبی مثل مطالب شما مواجه میشم. دو طرف ماجرا (شیعیان و سنی ها) ادعاهایی مطرح میکنن و هیچکدوم هم سندی ارائه نمیکنن.
    به هرحال مممنون که جواب دادی. موفق باشی

    پاسخحذف

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.