چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۳
انتشار کتاب
«فقیه اعلم» در قم یکی از عللی بود که باعث شد آیتالله وحید دربارهی «جفتکانداختن»
بعضیها حرفی بزند. (برخی نکات مهم این کتاب). چه در این کتاب و چه در کتاب «مرجعیّت
آیتالله خامنهای» -بدون هیچ سند و مدرکی- ادّعا شده است که وی از برخی استادان
مانند شیخ مرتضی حائری و آیتالله میلانی دارای اجازهی اجتهاد است. تمام این اجازهها
-از دید نویسندگان- در حوالی سنّ بیست سالگی بوده است. دلیل آن کاملاً مشخّص است
چون خامنهای تحصیلات عالی مقطّع و کوتاهی در مشهد و قم داشته و پس از آن درگیر
مبارزات سیاسی شده است و دیگر فرصت درس و بحث نداشته تا بتواند به اجتهاد برسد.
در کتاب
«شرح اسم» و طیّ دستگیری خامنهای در سال ۱۳۴۹ مقداری از شرح بازجوییهای آورده
شده است که محور تمام آنها یک مسأله است: ادّعای تقلید خامنهای از آیتالله
خمینی. مثلاً میگوید: «اینجانب آیتالله خمینی را مجتهد مسلّم و عادل
میدانم. خودم مقلّد ایشان هستم. (شرح اسم، ص ۳۶۵) همانجا دوباره این ادّعا را
تکرار میکند و در صفحهی بعد نیز میگوید که خانوادهام ]یعنی همسرش[ نیز به توصیهی
من مانند خودم مقلّد ایشان است. جایی دیگر با تفصیل بیشتر میگوید :«این جانب پس
از فوت مرحوم آیتالله بروجردی که ظاهراً در سال ۱۳۴۰ بود، از مرحوم آیتالله
شیرازی تقلید کردم و پس از فوت ایشان به آیتالله خمینی که آن روزها از نظر فضلای
قم سرآمد بودند، رجوع نمودم» (همان، ص ۳۸۴)
نکتهی اوّل دربارهی اقرارهای فوق این است که خامنهای در طول
بازجوییها تلاش میکند دروغ نگوید؛ مثلاً در پاسخ بازجو دربارهی همفکری با آیتالله
خمینی میگوید که این تفتیش عقاید است و جواب نمیدهد. به سؤال دیگری دربارهی
پیروی عملی از نظر مرجع خود هم میگوید که لزومی ندارد که من در تمام مسائل از
ایشان تبعیّت کنم چون امام علی نیز به دیگران میگفت نمیتوانید مانند من باشید.
از مجموع گفتهها و نوشتهها به دست میآید که وی آن زمان حتّیالامکان در صدد
پرهیز از دروغگویی بوده است.
نکتهی دوّم این است که احتمال دروغگویی فقط در جهت عکس معقول بود. مثلاً
اینکه وی مقلّد آیتالله خمینی باشد و برای رهایی خود بگوید که مقلّد کس دیگری است
یا اصلاً ادّعا کند که به نظر خود عمل میکند و از کسی تقلید نمیکند. در آن صورت
میشد در آن حرف احتمال پنهانکاری داد. او با ادّعای تقلید از خمینی خودش را دچار
دردسر کرد چون بازجو همین یک نکته را میگیرد و رها نمیکند که چرا مقلّد فردی است
که علیه مصالح کشور عمل میکند و اگر چنین کسی را عادل میداند، لابد راه و روش
سیاسی او را نیز میپسندد و خامنهای هر بار تلاش میکند که با ترفندی از زیر جوابدادن
بگریزد. برای خامنهای
بسیار راحت بود که -در صورت درستبودن ادّعای رسیدن به اجتهاد- در بازجوییها
راستش را بگوید که مقلّد کسی نیست تا نیازی نباشد با بازجو وارد بازی طولانی ِموش
و گربه شود. هم راست گفته بود و هم خود را راحتتر میرهاند.
اکثر نقل قولها چه در تأیید سطع علمی رهبر نظام و چه در ردّ آن شفاهی
است امّا این بازجوییها از معدود اسناد مکتوب در اقرار وی به تقلید است آن هم چند
سال پس از اینکه برخی ادّعا میکنند که وی جواز اجتهاد گرفته بود.
مرتبط: مرجعیّت رهبر نظام
پس از انتشار شرح اسم همه حواسها رفت پی عکس با ریش تراشیده و چیزهای مهمتر از نظر دور ماند.
پاسخحذفمنطقا صحیح میگویید .
پاسخحذففتوای آیت الله شبیری زنجانی(http://bit.ly/WOfgTJ)
پاسخحذفس: تقلید مجتهد متجزی از مجتهد مطلق، مطلقا واجب است؟
ج: اگر نخواهد احتیاط کند، در مسائلی که اجتهاد نکرده، لازم است تقلید نماید.
نقل قول مرحوم فضلالله (http://dw.de/p/OATq) از او نشان میدهد که وی در دههی شصت خود را مجتهد متجزّی میدانسته است و مقام رهبری نیز به همین دلیل به وی داده شد امّا این کجا و اجتهاد مطلق کجا؟ اجتهاد مطلق کجا و مرجعیّت کجا؟ ادّعای اعلمیّت کجا؟
حذفامّا اینجا برخلاف بعدها که میگوید «در بعضی مسائل» مانند موسیقی تابع نظر آیتالله منتظری هستم، ادّعای تقلید را بدون قید میآورد مانند تقلید همسرش.