یکشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۶
مجازات زندان برای توهین به رهبر
نظام
یکی میگفت
که من فارغم از مدحها باد نمیگیرم و از راه نمیروم و متغیّر نمیشوم. بزرگی
فرمود دروغ میگویی؛ متغیّر میشوی لیکن مدح شیرین است در تو پیدا نمیشود...اگر
به جای مدح و ثنا میان خلق تو را دشنام دهند و هرچه بدتر گویند تو خشمین نشوی و
تلخ نگردی، پس معلوم شود که از مدح باد نگرفتی.
تکرار سخنان رهبر در تمام نمازجمعهها
هزار نادان
که صرّاف نباشند، اگر زری را نقد و سره خوانند و سنگی را لعل و گوهر، گواهی آن
صدهزار به گرد گواهی یک صرّاف نقّاد نرسد. بل این یک صرّاف در معنی صدهزار باشد و
آن صدهزار یکی نباشند.
درس تشییع
هاشمی برای بزرگان نظام
واعظی به جوار حق پیوست. وزیر ِآن عصر به جنازهی او حاضر شد. گفت ای
واعظ وعظهای بسیار خوب از تو شنیدم،امّا این وعظ که امروز گفتی هرگز نگفته بودی.
اصل همهی وعظها این است که امروز بگفتی، هرچه پیش از این میگفتی همه فرع بود.
طبقهی
فرودست و توسعهی سیاسی
گرسنهای را گفتند که دو دو چند باشد، گفت چهار گرده (قرص نان). چون
چهار گرده در پیشش نهند، او چهار چون گوید؟
انواع مصادرهها از اوّل انقلاب تا کنون
اگر دستت میرسد به ضعیفی تعدّی مکن و منصب و کار او را پیش از آنکه
محلول شود مستان. چون پیش از تو آن کار به دست او بود و از آن زندگانی میکرد که
«الفضل للمتقدّم»...سگ قوی چون استخوانی یا گوشتپارهای را سگ پیشین ضعیف برده
باشد از دهان او نمیستاند؛ چه آدمی باشد که او کم از سگ باشد.
دخالت نظام
در امور کشورهای دیگر
جومی را گفتند خوانچه خوانچه. گفت مرا چه؟ گفتند به خانهی تو برند. گفت
شما را چه؟
ادّعای
برخی عارفنمایان حکومتی
اغلب این مشایخ اتفاقی چیزی میگویند و چون واقع شود دعوی کرامات میکنند
یا شعبدهای آموختهاند یا از علم سیمیا چیزکی دانستهاند که آنقدر را آلت کرده و
مردم را از راه میبرند... اولیا از اصل مایهی عشق داشتند و از خدا هم خدا را
طلبیدند و از هرچه غیر اوست بیزار و بیگانه بودهاند. پس ایشان پُراند از عشق حق و
در دل ایشان جز حق و نور حق چیزی نمیگردد، ضمایر و احوال نیک و بد خلق آنجا کی
گنجد؟ چنانکه مصطفی علیهالسلام میفرماید «لی مع الله وقت لایسعنی فیه نبی مرسل
و لا ملک مقرّب» چون در حالت او جبرئیل نمیگنجد، احوال هر قلتبانی کجا گنجد؟
خشم و خروش
و اعتراض انقلابیگران
هرکه خدا را دانست و شناخت بیغم و آسوده گردد و در بسط باشد. هموم و
غموم از آن در باطن متراکم میشود و هر لحظه سرمیزند که طرف حق را قوی و به جد
نگرفته است. چون کلّی روی به حق آرد، این صفتهای بد و این تنگیها و این خیالات
مظلم از درون زایل گردد و همه خوشی و راحتی و ذوق گردد که «الایمان کلّه ذوق و
شوق»
ادّعای
ولایت بر مسلمین جهان
ولیّ خدا کان رحمت است که همه خلق، جا و قدر و راحت و رحمت از وجود
ظاهر او میبرند و از انوار او زنده میگردند و نور او کم نمیشود. هر شخصی را که
این صفت نیست او ولیّ خدا نیست والله اعلم.
(معارف، بهاءالدین محمّد بن جلالالدین محمّد بلخی، نجیب مایل هروی،
انتشارات مولی)
سال نو مبارک ایماگر عزیز. اگر امکانش باشد که برای وبچین هم فیدی درست کنی بسیار عالی میشود.
پاسخحذفخوب بود ... خوشمان آمد ...
پاسخحذفشما خیلی قدیما خودت هم با همین لحن چیزهایی مینوشتی. ها؟ یا منم ضعف حافظه گرفتم؟ :)
پاسخحذفنه ولی یک جای دیگه بوده :)
حذف