یکشنبه ۸ مهر ۱۴۰۳
عمدهی تمرکز تحلیلگران در این یک روز، بحث پیرامون آیندهی حزبالله و نظام حاکم بر ایران بوده است. طبعاً مخالفان نظام کارآمدی حزبالله را تمام شده یا رو به زوال میبینند و آن را مقدّمهای بر کاهش نفوذ منطقهای ایران و تنهاماندن نظام در برابر مردم میدانند. منتقدان معتدل نظام امّا (مانند مهدی نصیری) با داشتن مشترکاتی در کلیّات با آنان پیشنهاد هم میدهند که اگر نظام عاقل باشد مثلاً باید چنین و چنان کند. مختصری پیرامون دو جام زهری که نصیری میگوید:
جام زهری که آیتالله خمینی گفت به معنای پذیرش یک تنهی مسئولیّت آتشبس و دستکشیدن از شعار سرنگونی صدّام و آزادی مردم عراق بود که برای هشتسال چونوچرا در آن روا نبود و جوانان مردم را پس از دو سال دفاع مشروع و آزادسازی خرمشهر به جبههها میفرستاد و طبعاً با پذیرش آتشبس دستکم شش سال کوبیدن بر طبل جنگ بیمعنا میشد. حالا و در زمان ما نفوذ منطقهای ایران شامل یمن، عراق، سوریه، لبنان و تا حدودی فلسطین میشود. حملهی پریروز صدمهای اساسی به یکی از این ارکان وارد کرد که تازه خیلی زود است که آن را به معنای پایان هیمنهی حزبالله بدانیم. حوثیهای یمن هنوز تقریباً هر کار بخواهند میکنند و به تنهایی میلیاردها دلار ضرر را به اقتصاد جهانی وارد کردهاند و ماجراجویی آنان در دریای سرخ ادامه دارد. ایران با تعلیق تهدید آنان سعودی را وادار کرد تا به اجبار با نظام از در دوستی درآید تا بتواند برنامههای عمرانی خودش را جلو ببرد. عراق پاتوق ایرانیان است و محل دورزدن تحریمها. امریکا بهزودی از عراق بیرون خواهد رفت و سوریه نیز به طور کامل تحت سیطرهی ایران است. اینکه انتظار داشته باشیم ایران تمام این دستاوردها را با ترور نصرالله رها کند خیالی خوش بیش نیست.
جام زهر دوّم از این هم نامحتملتر است. در بند بالا اگر نظام به وضعی برسد که بین بقا یا دستکشیدن از نیروهای نیابتی مجبور شود یکی را برگزیند، ممکن است چنین کند ولی پذیرش رفراندم برای نظام به معنای برگزاری مراسم ختم خودش است. اینکه منتقدان نظام خواهان اصلاحات ساختاری باشند و پیشنهاد رفراندم بدهند یک مسئله است و اینکه نظام آن را بپذیرد مسئلهای دیگر. اگر اندک احتمالی باشد که در یک جهان موازی چنین اتفاقی رخ دهد، در خیزشی شدیدتر از خیزش مهسا خواهد بود که نظام با خطر سقوط مواجه شود نه حالا که به زور سرنیزه آرامشی نسبی بر کشور حاکم شده است.
یک جام زهر کوچک هست که فعلاً اوضاع را از بدترشدن برای نظام ایران نجات میدهد و آن هم آتشبس یکطرفهی حزبالله به اسرائیل و در صورت لزوم عقبنشینی به ماورای رودخانهی لیتانی و جایگزینی آنان در منطقه با نیروهای ارتش لبنان است. بهانهی اسرائیل برای حمله به حزبالله امنیّت شمال اسرائیل و فراهمکردن مقدمات بازگشت آنجاست، با این کار بهانه از دست اسرائیل گرفته میشود و حزبالله فرصت بازسازی خواهد داشت. البتّه حالا نتانیاهو خودش را در آستانهی فتحی بزرگ میبیند و بعید است که به سادگی تن به چنین کاری بدهد امّا با فشارهای بینالمللی و قول ایران به خودداری از ورود در ماجرا شاید بتوان کاری کرد. این عقبنشینی مصلحتی است و به ایران و حزبالله امکان تجدید قوا میدهد. حتّی اگر این کار مستلزم رهاکردن موقّت فلسطینیان، توافق با اسرائیل و تمرکز بر فعالیّتهای سیاسی باشد، بهتر از تداوم حملات اسرائیل و انهدام باقیماندهی حزبالله است. این انتخاب بین مرگ و زندگی جایی است که نوشیدن جام زهر را موجّه و معقول میکند.
دو گروه مخالف استراتژیک سازشند. اول محور مقاومت و گروه حماس و دومی راست افراطی اسراییل.همه باید از میدان خارج شوند یکی با مبارزه یکی با رای مردم!
پاسخحذفیعنی راست افراطی اسراییل در منطق استراتژیک، اولی را از کارکرد بیندازد و خود راست افراطی را رای مردم اسراییل.اما دومی شرطش اولی است و زمانبر هم هست. حذف نظامی نه سیاسی حزب ا... و حذف نظامی سیاسی حماس لازمه. اما خروج راست اسراییل از قدرت باید با رای ملت انجام بشه و پیش نیازش چند سال ارامش. عقب نشینی به پشت لیتانی که پیشنهاد شماست شروع خوبی است.
عقبنشینی در کار نیست. برتری اسرائیل فقط در آسمان است و در زمین حزبالله با ساخت موانع و تونلها دست برتر را دارد. ترور شهید نصرالله نهایت تلاش اسرائیل بود ولی بعدش وقتی ببینند که حزبالله قائم به فرد نیست و با افراد دید دیگری جایگزین میشود میخواهند چه کار کنند؟
پاسخحذفحادثه بیسیمها و نفوذیها هم حزبالله را هشیارتر میکند. فراموش نکنیم که تا دیروز جنوب لبنان اتوبان صهیونیستها بود که هر وقت عشقشان میکشید سوار تانکهایشان میشدند و تا بیروت میآمدند اما حالا فقط با هواپیمای رادارگریز و بمب دوهزارپوندی به بیروت میرسند که برای آن هم فکری خواهد شد.
عرض نکردم؟
پاسخحذفشب دراز است و قلندر بیدار
حذف