نام فیلسوف فقید سیّد جلال الدّین آشتیانی به گوش بسیاری خورده ولی عدهی کمی- جز خواص- از زندگی او خصوصاً راز مجرد زیستنش تا پایان عمر آگاهند.
او در جوانی دلباختهی خالهی رهبر فعلی انقلاب شد. ولی خواستگاری و پافشاریهای فراوان وی به نتیجهای نرسید که برادر دختر که دایی سیّد علی باشد در این ناکام ماندن نقش اصلی را ایفا کرد. سیّد جلال اهل فلسفه و بسیار آزاداندیش بود، صراحت بیانش در عُرف حوزه رکاکت به حساب میآمد، کسانی که با جوّ مشهد خصوصاً در آن زمان آشنایند، میدانند که فیلسوف بودن کم از ملحد بودن نبود. بیاعتنایی او به بعضی ظواهر و نوع خاص رفتار وی در قبال مسائل شرعی باعث شده بود که بسیاری از مقدّسین چشم دیدن وی را نداشته باشند. مثلا اگر در میان بحثی فلسفی وقت نماز میشد بحث را قطع نمی کرد تا به اتمام برسد حتی اگر اوّل وقت از دست برود. همین مسائل باعث مخالفت برادر دختر با این ازدواج شد. سید جلال سوگند خورد که اگر به مطلوب نرسد زن دیگری اختیار نکند و چنین کرد. خاطره این مساله تا پایان زندگی با او بود واگر رندی به بهانهای در کلاس درس به یادش می آورد از فرط خشم به ناسزاگویی می افتاد.او آزاد و بی تعلّق، بدون وابستگیهای حکومتی زیست که به قیمت حذف نامش از رسانههای آوازه گر ملّی تمام شد. حتی پس از وفاتش نیز مخالفان اندیشهورزی در مخالفت با دفن او در حرم امام رضا جنجال به پا کردند.
این را نوشتم تا بگویم عشق، عارف و عامی، کلاه و دستار، شرقی و غربی، مؤمن و ملحد نمیشناسد و بدانیم و با هزار زبان تکرار کنیم که بنی آدم بیش از آنچه میپندارند به هم شبیهاند. در این زمان که ما را با برچسبهای فمینیست و مذهبی و مدرن وسنّتی و بی قید و فدرالیست و جمهوریخواه و صد نام دیگر ، بیگانه با هم میخواهند ، نخواهیم و نپسندیم که بین خود شکاف اندازیم . مدارا که امروز لقلقهی زبان بسیاری است به توصیهی سعدی سهم دشمنان از پیوند با ماست ولی اگر آشناییم اگر دوستیم، چرا اهل مروّت نباشیم؟
پ. ن: این نوشته در 1 آذر87 تصحیح و ویرایش شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.