در نمایی از فیلمی هالیوودی دیدم که گروهی مسلمان را در نماز نشان می داد.آنان پیاپی سجده می کردند که سه بارش را دوربین نشان داد و احتمالاً بازهم ادامه داشت. گرچه این گونه لغزشها برای هر فیلمی –خصوصاً اگر داعیه جدی بودن داشته باشد- مهلک است ولی شاید کسی توجیه کند که این دین را نمی شناخته اند که صد البته پذیرفتنی نیست.
غرض از این نوشتارهم مچ گیری نیست که کار من نیست و تازه چه نتیجهای می دهد که عادت کردهایم به اشتباهاتی از این دست در رسانه ریایی ِ ملّی چه رسد به فیلمی در زمان رژیم گذشته.
خو گرفتهایم که ببینیم هنرپیشگان سریالهای نازل ِتلویزیون - به عنوان جزئی از بازی - آیین خود نمی شناسند. یکی از هنرپیشگان مطرح در طول نمایی کوتاه از نماز خود تنها بلد بود صلوات بفرستد و یکی از بازیگران که در سریالها از بس نقش حاجیان مؤمن را بازی کرده چهره اش جز با گریمی خاص به یاد نمی آید، پس از دو سجده الله اکبر گفت،احتیاجی به تشهّد و سلام نبود. ولی حکایتی که می نویسم دیگر است.
چنانکه می دانیم فیلم قیصر زمانی عرضه شد که مادیّت سینمای کشور زیر هجوم فیلمهای خارجی به زانو درآمده بود و معنویّت آن در هوای مسموم فیلمهای فردینی که بی خیالی و خیالبازی و انفعال را ترویج می کرد، می پلاسید. موافقان این فیلم به لزوم توجه به سینمای ملّی و اینکه قیصر با برداشتن چاقو مبارزه را ترویج می کند پرداختند و مخالفان گفتند که فیلم ترویج لمپنی و قانون شکنی و سنّت پرستی در لفاف ادعای کهنهی ِغیرت و تعصّب است.
در نمایی از فیلم که کلید ِپیشنهادی من برای ورود به دنیای متن فیلم است، خان دایی ِتائب و عابد شده – دقیقهی یازدهم ِفیلم- کنار حوض می خواهد وضو بگیرد و البته اشتباه وضو میگیرد. احتمالاً مثل هر نمای دیگری این نما چند بار برداشته شده؛ نه بازیگر نه کارگردان وگروه کارگردانی ونه تدوینگر متوجّه نشده اند که خان دایی اوّل دست چپ را می شوید، بعد دست راست را. چیزی که اهلش با یک نگاه می فهمند.
این فقط یک اشتباه نیست.اگر در رسانه ملّی محمّد اصفهانی یکی از مشهورترین اشعار عربی در مدح پیشوایان دین را – درسریال ولایت عشق- با آهنگ زنده یاد بابک بیات هم وزناً هم معناً غلط می خواند، اولاً مسأله قدری فنّی است، ثانیاً اشتباه در قرائت شعر تیتراژ، فاجعه نیست ثالثاً کسی انتظاری از فخیم زاده ندارد. ولی اشتباهی واضح در فیلمی که قرار است مدافع فرهنگ این مرز و بوم باشد، چه معنی می دهد؟ بماند که رقص و آواز ِبه زور الصاق شده به فیلم آنرا شبیه فیلمهای کافهای می کند و خلوت قیصر با محبوبهی دوستش جایی برای ادعای جوانمردی هم باقی نمیگذارد. می ماند ادّعای مبارزه که مجالی دیگر میخواهد.
لزومی به تأکید نیست که- آنچنان که پیشتر هم نوشتم- تمام نوشتهی بالا در مورد فیلم و نه سازندهی آن است که با فیلم گوزنها جبران مافات میکند. تأسّف برای کسانی است که در رسانه آوازه گر ِوطنی هر روزه از این گافها میدهند و فریادرسی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.