موش و فرهنگستان ادب فارسی


          
نوشته‌ی دوستی که برای ِماوس رایانه از لغت ِموشک استفاده کرده بود بهانه‌ی این نوشته شد. این لفظ ابتدا به عنوان معادلی برای ماوس انتخاب شد ولی به دلیل اینکه قبلاً برای ابزاری نظامی به کاررفته بود، واژه‌ی موشواره را برگزیدند؛ امّا این لفظ برای این شیء کوچک با واژه‌ای یک سیلابی، طولانی است و مردم هم همان ماوس را به کار می برند. راستی چرا واژه‌های انتخابی ِفرهنگستان ، بدآهنگ و نارساست، جا نمی افتد و دستمایه‌ی ساختن طنز‌های فراوانی بین مردم شده است؟


نمی خواهم از سیاسی کاری بگویم و اینکه تنها عدّه‌ای هستند که به این گونه مناصب دست می‌یابند و دگراندیشان راهی به فرهنگستان ندارند. بله این درست است ولی اولاً بارها گفته شده و دیگر اینکه در این هیاهوی سیاست از سیاسی کردن مساله‌ای فرهنگی اکراه دارم.


واقعیت این است که هنوز برای بسیاری فرق بین آفرینشگران و دانشمندان روشن نیست. در سایتی اینترنتی این سؤال مطرح شده بود که چرا از دانشکده‌های ادبیات ِما شاعر و نویسنده بیرون نمی آید و بسیاری جواب داده بودند که نظام آموزشی ما نارساست و ادب معاصر جایی در آنجا ندارد . سخن نابجایی نیست ولی جواب این است که که دانشگاه جای شاعرپروری نیست. آنجا جای تدریس ادب است و آفرینش را در کلاس نمی آموزند.از آنچه نوشتم معلوم شد که چه می‌خواهم گفت. در بین اعضای فرهنگستان چند شاعر، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و ...پیدا میکنید؟ با دکترای ادبیات نمی‌توان واژه ساخت ، ساختن کار کسانی است که با کلمات می‌زیند. البته سواد هم باید چاشنی این فرایند باشد که بی‌مایه فطیر است.

در ضمن، برای واژه‌ی ماوس اگر نخواهیم مانند فرنگیان از خود واژه‌ی موش- بدون پیشوند و پسوند- استفاده کنیم ، بر قیاس ِواژگان ِدسته و پایه، موشه را پیشنهاد می کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics