به دو روایت زیر از شهر قم توجّه کنید:
1.شهر خون و
قیام. شهری که جمکران دارد و برای استان شدن بدون طیّ مراحل عادی با نظر بزرگان
استان شده. شهری که- اکنون- مرکز حوزه های علمیّه تشیّع است و محصولاتش از کشمیر
تا لبنان پرچمدارمعنویّت اند. شهری که چهره های مردمانش کمابیش یک دست است از
روحانیان تا مردان ظاهرالصّلاح و دیدن زنی بدون چادر درآن برای یک تازه وارد ممکن
است مدتی به طول بکشد.
2.شهری که یکی ازبالاترین آمارهای کشف دیش ماهواره مربوط به آن است. شهری که
–علیرغم سعی مسؤولان در پرده پوشی- انتشار آمار جرایم، خودکشی و اخبار
باندهای خلافکارش بهت آور است.اینها به کنار اگر شنونده رادیوهای خارجی باشید
تعداد تماس گیرندگان از شهر قم برای من یکی که جالب بوده است که این مسأله در مورد
برنامه های تفریحی ِبی بی سی به اوج می رسد ؛اصلاّ همه ایران یک طرف، قم یک طرف.
سؤال:این نوجوانان ِشوخ و سرزنده چرا در خیابانهای عبوس شهر رؤیت نمی شوند؟ نامرئی
اند؟
پس از ابطال ِفرض ِنامرئی بودن و اینکه شاید خانه نشین باشند یا مواقعی بیرن
بیایند که کسی آنها را نبیند، می ماند یک نتیجه. آنها همین هایی هستند که در سطح
شهر دیده می شوند ولی فرهنگ حاکم آنها را ناچار از پرده پوشی کرده است. قم نمونه
ای از یکسان سازی ِاجباری ِسه دهه اخیر است. آیینه ای ست که مانند نمونه ای
آزمایشگاهی حاکمان می توانند میزان کامیابی ِخود را در فرهنگ سازی در آن مشاهده
کنند. حافظ اگر زمانی از دست زاهدان ریایی می نالید امروز بیشتر خلایق مجبورند در
خلوت آن کار دیگر کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.