عقبنشینی حاکمان از به ثبت رساندن اجباری وبلاگها درس خوبی برای همه بود . آنان که در باخترزمین از بیمهار بودن قدرت گفتهاند این تجربه ها را هر یک به نحوی از سر گذراندند و متفکرانشان تلاشها کردند تا توفیق آن را یافتند تا این شرّ ِلازم را به نحوی کنترل کنند. شک نکنید که هیاهوی اهل وب و خط و نشان آنها مؤثر بوده و یقین بدانید که کار به همین جا ختم نمیشد اگر تمکین میکردند. روزی را میدیدم که پس از ثبت وبلاگها همه وبلاگها را گروهی کنند ومدیریت هر چند نفر را به دست یکی از معتمدین دهند تا مباد سطری بی نظارت به دید خلایق برسد یعنی همان کاری که با کتاب میکنند و اگر بتوانند با جراید خواهند کرد. البته سایتها و وبلاگهایی که آدرس مسقل دارند هنوز باقی اند؛ بهترین کار پیشنهاد عباس عبدی است. سایتها و وبلاگها از ثبت کردن خودداری کنند وهر سایت یا وبلاگی که ثبت شد دیگران از رفتن به آن خودداری کنند. در مقابل زیاده خواهی های قدرت باید ایستاد اگر نتیجه داد چه بهتر اگر نه دستکم جایی برای پشیمانی باقی نمی ماند که اگر قدرت را مجال دهی تا درون نهانترین جای ِممکن را می کاود.
در نوشتاری نام حاکمان بعثی عراق را آوردم از آن میان عبدالرحمن عارف شیعهای بود که عقیدهاش را اظهار نمی کرد و بقیه سنّی بودند. در زمان هریک برای موافقان حاکم گشایشی در زندگی ایجاد می شد . گدای آسمان جُلی که وضع را این گونه دید راهی برای رهایی یافت هر جا که از او می پرسیدند تو سنّی هستی یا شیعه میگفت کیف الحکومه یعنی هرچه حکومت بگوید . یکبار که شبی گوشهای دنج، پلاسی روی خود کشیده و خوابیده بود، یک شُرطی(پلیس) عراقی چشمش به او خورد. از روی پلاس اندامش زن گونه می نمود؛ به شک و هوس افتاد. اگر جوان هم بود که چه بهتر . جلو رفت و لگدی نثارش کرد که: بلند شو فلان شده تو زنی یا مرد؟ بیچاره هراسان از جا پرید طبق عادت که: والله کیف الحکومه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.