زبان فارسی و تأنیث



یکی از سیاست‌پیشگان که قرار‌است نیمه‌ی دیگر عمرش را به داستان‌نویسی اختصاص دهد، در یادداشتی که درباره‌ی ترجمه‌ی متنی فرنگی بود در استنتاجی شتابان، زبان فارسی را نسبت به عربی و انگلیسی ناقص دانست که از برخی ویژگی‌های آن‌ دو زبان- مانند تآنیث- بی‌بهره است. بخش نظرات کار نمی‌کرد ، جوابکی نوشتم ولی چنان که افتد و دانی انعکاسی نیافت.


اوّل بگویم که قصد تعریض به دیگر زبان‌ها ندارم که حاجتی نیست و نیازی را برآورده نمی‌کند ولی همین را باید دانست که هر زبان، نیمی آن چیزی‌است که نوشته شده و نیمی نانوشته‌ها یا توانایی‌های بالقوّه آن زبان. فارسی ِپیش از قرن حاضر را که میراث بزرگانی است که برکت ادب و شعر جهان اند، شک دارم کسی به شوخی بگیرد. در سده‌ی اخیر نیز، هم حرمت ِامامزاده‌ی ادب را متولیانش نگه داشتند و اکنون شعر، داستان و نمایشنامه‌ی ما سری است میان سرها اگر به خُردی در خویش ننگریم و هم نیمه‌ی دانشی که زیر بار زبان ِتازی سالها کمرنگ مانده‌بود با تلاش مترجمان و نویسندگان ، رو به بهبود است تا آیندگان چه کنند.


دوّم این که زبان آینه‌ی اندیشه‌ی ماست و امروز اهل خرد از هر زبان به مافی‌الضمیر آن قوم راهی می‌گشایند و درس ها می‌اندوزند. زبان‌شناسان به یکی از بدویان استرالیا که برای تحقیق بر ساختار زبان‌های اوّلیه به دیار خود برده بودند، هدیه‌ای دادند. حیرت او را که دیدند دریافتند که معنای هدیه را نمی‌داند به این دلیل که در زبانشان کلمه‌ای که ملکیّت را برساند نیست ، لاجرم از فهم این معنا ناتوان است تا بداند اگر چیزی که از آن ِکسی است را به دیگری بدهند نامش هدیه دادن است. پس هفتاد نامی که عرب ِجاهلی، بر انواع شتر می‌نهد، کاشف از شیوه‌ی زندگی آنان است و از همین دست است ناتوانی یکی از قبایل سرخپوستان آمریکا از درک تفاوت بین رنگ‌های سبز و آبی ، چون هر دو را به یک نام می‌خواندند.


از این دو مقدّمه می‌توان دریافت، از آنجا که زبان ِفارسی، زبان ِتمدّنی کهن وصاحب تاریخ است، نبود ِتأنیث را نمی‌توا ن مانند زبان‌های اوّلیه حاصل ِجهل ِآنها – یا هر قوم دیگری- به معنای آن دانست که ملازم حیاتِ- حتّی- حیوانی ِبشری است. ساکنان این سرزمین به دلیل این که که بین و زن و مرد آن قدر تفاوت نمی‌دیدند تا ضمایری جداگانه برایشان وضع کنند این کار را نکردند؛ مشترکات انسانی ِدو جنس را تا آن اندازه می‌دیدند که تفاوت جنسیّتی کنارش رنگ می‌باخت. این چیزی است که مایه‌ی مباهات فارسی زبانان تواند بود نه نقص و کاستی. قیاس کنید با سخن ِملا هادی سبزواری در شرح دعای جوشن که به مناسبتی به این مسأله که در عربی، ضمیر به جمع ِغیر ِذوی العقول، مفرد ِمؤنّث برمی گردد اشاره می‌کند و میگوید : چون زنان حدِّ فاصل مردان و غیر عاقلان اند لاجرم ضمیری که بر می‌گردد مؤنّث است.


این زاویه از زبان ِما چون مانند بقیه میراث فرهنگی ما فکرنشده باقی مانده ، با بعضی بی‌توجّهی‌ها از جمله نام‌گذاری‌های من درآوردی در خطر است که پس فردا درباره‌اش خواهم نوشت. ایمای فردا درباره‌ی رابطه‌ی زبان و قدرت و فرهنگ است در جواب ِیکی از دوستان ، گرچه مدّتی تاخیر شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics