یکی از عالمان دینی قم که صاحب تألیفات متعدّد وکرسی تدریس بود و امامت جماعت مسجدی مهم را به عهده داشت، در سیر تحقیقات خود دربارهی حدیثی معروف که در آن پیامبر پیش از رحلت برای اعلام جانشینی پس از خود قلم و دوات میخواهد ولی کسی مانع میشود و میگوید که پیامبر هذیان میگوید، به این نتیجه رسید که سند معتبری ندارد و قابل اطمینان نیست. سیل انتقادات به سویش روانه شد تا منجر به خانه نشینی ایشان شد. جمعی از طلّاب – که چه بسا برخی از شاگردان خود وی میان آنها بودند- در نامهای علاوه بر سخنانی تند گفتند که باید در نطفهی چنین کسی که به وثاقت این گونه احادیث خدشه وارد می کند، شک کرد.
نباید حتماً حربن یزید ریاحی بود تا در زندگی سر دوراهیهای درستی و نادرستی یا بهتر بگویم حقیقت و مصلحت ایستاد، این چیزی است که برای هر کسی بارها پیش خواهد آمد و چه بهتر که یکبار برای همیشه خیال خودش را با تصمیمی بجا راحت کند که البتّه تنها به زبان آسان است گفتنش.
صالحی نجف آبادی که پیشتر در مطلبی با عنوان ِسه دیدگاه دربارهی قیام کربلا، ذکری از او به میان آمد هم سر همین جریان به سر دوراهی خودش رسید. او در کتاب شهید جاوید که در زمان خودش جنجال زیادی به پا کرد، برداشتی زمینی از قیام امام حسین به دست داد که با آنچه سالها بود گفته میشد تفاوت داشت. نیازی به گفتن نیست که انبوهی از بدگوییها راتحمّل کرد تا جایی که بعضی مراجع کتابش را جزو کتب ضالّه دانستند ولی قدمی از آنچه گفت کوتاه نیامد و جواب نقدها را داد و علاوه بر آن مطالب دیگری را نیز که چه بسا جزو مقدّسات به شمار میرفت نقد کرد. به گمان من وی با چنین کاری از رسیدن به مناصب بالای حوزوی محروم شد ولی حاضر نشد که آن را با دست برداشتن از عقیدهی خود عوض کند. اگر مجالی بود در بارهی عقیدهی وی و نظری که دربارهی اشتباههای آقای مطهّری در کتاب حماسهی حسینی داشت، خواهم نوشت.
عالم محترمی که در اوّل بحث از او یاد کردم دست آخر در نامهای اشتباه خود را پذیرفت و حرفهایش را پس گرفت. به نظرم نباید او را ملامت کرد، گفته بودم که گفتن اینکه باید همیشه حقیقت را انتخاب کرد، تنها به زبان آسان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.