برای کسانی که نشنیدهاند میگویم که سالها پیش پیرمردی در عرصهی شعر و شاعری کشف شد که غزلهایی جانانه میگفت. شیوهی سرودنش شهریار را به سر ذوق آورده و او را پیر طریقت خوانده بود و حتّی نیمای نوگرا را هم به تامّل وا داشته بود.اوّلین کسی که به این جریان شک کرد امیری فیروزکوهی بود که ظاهراً او را در این حدّ و اندازهها نمی دید. تا اینکه فریدون نوزاد، شاعر ومحقق گیلانی، در تذکرهای به شعری از حزین لاهیجی برخورد که او با تغییر تخلّص به نام خود چاپ کرده بود. ولی از آنجا که پیرمرد ظاهراً غزلها را برای یکی دو تن از مریدانش تقریر میکرد وآنها مینوشتند گناه را به گردن آنها انداخت و بعد از سرودن غزلی به اقتفای غزل حزین این رباعی را نیز چاشنی غزل کرد:
این تیر سه شعلهی گَزین از من نیست وین نادرهی درّّ گُزین از من نیست
گفتارهی من پر از سماع است و نشاط این گفته حزیناست حزین از من نیست
گفته بودم به دلیل سابقهی هنر و شعر در این دیار ردهبندی ِشاعران و هنرمندان و طریقهی شاگردی و طیّ مراتب برای خود قانونی داشت که امروز با هجوم اندیشههای نوین و خودباختگی ما وعدم توانایی آفرینش و نظرپردازی، در معرض فراموشی است که دربارهی آن خواهم نوشت.غرض جایی است که پشت القاب فریبای دانشگاهی جهل و کمکاری خود را پنهان میکنیم .اگر حتّی احتمال اینکه شعر شاعری از دیگری باشد موجب سرافکندگی است، چرا استادان علوم نظری ما با افتخار تنها نظرات دیگران را تکرار میکنند و نه تنها از اتّهام فقر خلّاقیّت نمیترسند که به آن مباهات هم میکنند؟ میدانم که او آن ابیات را از خود میدانست و عالمان ما به اینکه از دیگران گرفتهاند اذعان دارند ولی ملاک در هر دو یکی است و آن هم این است که حرفی از پیش خود ندارند. آن حدیث نبوی را فراموش کردهایم که آنچه در کتابهاست علم نیست بلکه علم آن نوری است که به سینهی ما تابانده می شود . آن نور چیزی جز آفرینش است؟ من درک درستی ندارم یا موضوع از فرط تکرار عادی شده است؟ از خواندن مقالات تکراری در مجلّات علوم انسانی به تنگ نمیآییم؟ نگارنده هر وقت این موضوع را با کسی در میان نهاد لبخندی تحویل گرفت و شعری به کنایه که: بیا تا گل برافشانیم و...
پیرمرد داستان ما و مریدانش به طبع اشعار خود ادامه دادند تا شفیعی کدکنی با پیدا کردن اصل اشعار مفقود حزین، هم او را ازگمنامی نجات داد و هم مشت پیرمرد خوش خیال را باز کرد.
ابراهیم صهبا هم که بداههسرایی قهّار بود بود این رباعی را بدرقهی راهش کرد:
غوّاص که اشعار گزین میدزدید از بـحـر گهـرزای حـزین مـیدزدیـد
یک مصرف غیـر را توارد خـوانـند این مردعجب دوجیندوجین میدزدید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.