پیش فرض ِ من در این متن، این است که آنچه ملّی است و به بیت المال مربوط است، از آنجا که متعلّق به همهی افراد این ملّت است پس نمیتواند خرج عقیدهای خاص شود. جشنوارهی شعر فجر تمام شد با نتایجی قابل پیش بینی. میان برگزیدگان افراد درگذشته نیز وجود داشتند. درست است که ظاهراً مسابقه میان کسانی بود که آثارشان به دفتر ارسال شده بود ولی اگر بنا به نادیده گرفتن بیشتر ِشاعران این سرزمین باشد چگونه میتوان نام این جشنواره را ملّی گذاشت؟
جشنواره مختصّ سالهای پس از پنجاه و هفت است؛اگر نبودن ِنام کسانی چون شاملو قابل فهم باشد نام سهراب سپهری چرا نیست؟ یا در بخش ترانه نام هوشنگ ابتهاج؟ و انبوه نامهای دیگر از جوانان و بزرگسالان از سپانلو وحقوقی ومفتون امینی تا سیّدعلی صالحی و باباچاهی؟ در مرحله ارزیابی به میان نامزدها نرسیدهاند یا همان بهانهی عدم ارسال آثار؟
فرض را بر این میگذاریم که نامهای مذکور به دلیل عدم ارسال، آثارشان ارزیابی نشده است، با نگاهی به نامهای موجود، در بخش سپید و نیمایی نام طاهره صفارزاده با چه ملاکی برتر از نام احمدرضااحمدی و شمس لنگرودی گذاشته شده؟ حتی اگر قرار به جایزه دهی به خودیها باشد سیّد حسن حسینی با ایجاز و زبان پیشرفتهاش جایگاهی بس فراتر از شعر موسوی گرمارودی دارد. نام مهدی اخوان ثالث را در بخش ملّی و میهنی میبینیم ، چرا آثار او در بخش نیمایی ملاحظه نشدهاست؟ او با هر معیاری به عنوان یکی از پنج شاعر برجستهی معاصر قبول ِعام یافته است با تبعید او به بخشی جنبی تنها میتوان اعتبار ِجشنواره و داوران ِآن را زیر سؤال برد.
در نوشتهی دیگری به دلایل توفیق جشنوارهی فیلم فجر و جریان ساز بودن آن اشاره خواهم کرد ولی همین قدر بگویم که برگزار کنندگان آن جشنواره به این رسیده بودند که همه باید دور هم جمع شوند پس تا سالها شرط اکران هر فیلمی حتی فیلمهای دگر اندیشان شرکت در این جشنواره بود. الآن هم در خفا اجازهی نمایش برخی فیلمها را منوط به شرکت در جشنواره میکنند پس دریافتهاند که با چند فیلم از دوستان و نزدیکان نمی توان ادّعای ملی بودن داشت. این روشن بینی را در جشنوارههای کتاب و شعر ِفجر نمی بینیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.