دبیر بیهقی گوید که: در« اخبار ملوک عجم» خواندم- ترجمهی ابن مقفّع- که بزرگ تر و فاضل تر ِپادشاهان ایشان عادت داشتند پیوسته، به روز و شب، تا آن گه که بخفتندی، با ایشان خردمندان بودندی نشسته از خردمندتران ِروزگار چون زِمامان و مُشرفان که ایشان را باز می نمودندی چیزی که نیکو رفتی و چیزی که زشت رفتی از احوال و عادات و فرمانهایی که می دادند و در وقتی که وی را شهوتی بجنبیدی که آن زشت بودی و خواستی که آن حشمت و سَطوَت براندی که اندر آن ریختن ِخونها و استیصال ِخاندانها بودی، ایشان آن را دریافتندی و محاسن و مقابح آن او را بازنمودندی و حکایات واخبار ملوک گذشته با وی بگفتندی و تنبیه و انذار کردندی از راه شرع تا او آن را به خرد و عقل خود استنباط کردی و آن خشم و سطوت سکون یافتی و آن چه به حکم مَعْدِلت و راستی واجب آمدی، بر آن رفتی. چه، وقتی که او در خشم شود و سطوتی در او پیدا آید، در آن ساعت بزرگ آفتی بر خرد وی مستولی گشته باشد و او حاجتمند شود به طبیبی که آن آفت را علاج کند تا آن بلا بنشیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.