جوان ، دیروز ، امروز


مجموعه مقالات سپانلو را می‌خواندم که به ترتیب تاریخ نوشته شدن مرتّب شده بود، اوّلینش را در بیست و چهارسالگی نوشته بود، نقدی بر شعری از شاملو. با رای او موافق نبودم و لحنش را پرخاشگرانه می‌دیدم ولی چنین قلم و جرأتی برای جوانی در آن سن ـ امروز لااقل‌ ـ کمی غریب به نظر می‌رسد. امروز از هم‌سالان ِ سپانلوی جوان کسی اینگونه نمی‌نویسد. چرا؟ بهنود جایی می‌گفت که ما که جوان بودیم به ستون فقرات ِپیش کسوتانمان که بیش از چهل و پنج نداشتند فشار می‌آوردیم که کنار بروید ما داریم می‌آییم ولی امروز در شصت سالگی به من می‌گویند بازهم بنویس. اینکه قلم و اندیشه‌ی خوبی دارد جای شک نیست ولی جوان امروز هم آن مایه ندارد که بر ستون فقرات حضرتش فشار آورد. چرا؟ حالا از امثال بهرام بیضایی که در نوزده سالگی آرش را نوشت چیزی نمی‌گویم. فروغ در سی سالگی برای خود فروغی بود. نسل اول سینماگران ایران در حدود سی سالگی، قیصر و رگبار و آرامش درحضوردیگران و گاو و شازده احتجاب و مغولها و تنگنا وکندو و... را ساخت .آنان نابغه بودند یا امروزیان پخمه‌اند؟ این حال ِهمه‌ی کسانی است که امروز جزو طبقه نخبه‌ی کشورند و جوانیشان دهه چهل و پنجاه بود. فرقها کم نیست مثلاً خیلی از آنان مدرک دانشگاهی ِدرست و درمانی ندارند یا برایشان اهمیّتی ظاهراً نداشته.همین بیضایی دانشگاه را نیمه کاره رها می‌کند ولی امروز اینطور نیست جوانان مدارک ریز و درشت دارند ولی به نظر می‌رسد کم مایه‌اند و به جز رشته تحصیلی تخصصی ندارند تازه این در صورتی است که خوشبین باشیم. نخبگان دیروز همگی یک پا روشن فکرند یعنی اگر دستکم در یک زمینه همه چیز می‌دانند دربسیاری از زمینه‌ها یک چیز می‌دانند ولی امروز جوانان بیشتر متخصّص- یعنی تک بعدی- اند. امروز ظاهراً همه چیز به آسانی به دست می‌آید انواع امکانات انواع کتابها که جوان قدیم آرزویش را داشت. جوان دیروز خودآموخته بود با تعب و رنج چیزی می‌جست تا می‌یافت ولی الحق که گوهری که می یافت چه جلایی داشت. قصدم بیشتر طرح سؤال بود گرچه اهلش می‌دانند که در هر سؤالی جوابی نهفته‌است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics