سپهری بحثی دارد در اتاق آبی – یا حاشیهای در اصل- که هیچ اثر هنری کامل نیست و حتّی در لبخند ژوکوند هم می توان دست برد. با او موافقید یا نه؟
من، نه نیستم. چون اثر هنری را مانند یک اثر علمی نمی دانم. یک اثر علمی پس از مدّتی رد می شود و منسوخ ولی یک اثر هنری هرقدر ضعیف باشد، باقی می ماند و این به سرشت متفاوت این دو عرصه برمی گردد. شما می توانید یک کتاب علمی را تا نیمه بخوانید و تا همانجا بفهمید ولی یک اثر هنری را تا انتها باید بخوانید یا ببینید یا بشنوید. پس یک کل منسجم است حالا یا یک کل منسجم خوب و دارای کیفیّت یا بدون آن. یعنی حتّی آثار ضعیف هم رنگی از کمال دارند و اگر سطح پایینی دارند به همان اندازه ضعف ِصاحب اثر را نشان می دهند. نه اینکه این به این معنا باشد که کامل است بلکه به این معنا که اثر هنری وقتی تمام شد و خصوصاً وقتی به جامعه عرضه شد باید دست نخورده باقی بماند. انسان ِزشت یا ناقصی را در نظر آورید می توان تصوّر کرد که می شد بهتر از این باشد ولی نمی توان در خلقت او دست برد، گرچه این روزها ناممکن را به مدد علم ممکن می کنند ولی آن هم حدّی دارد.
طبیعتاً منظور سهراب این نبوده که واقعاً قلم مو بردارد و اثر داوینچی را کامل کند ولی فکر آنرا که به ذهنش آورده، من میگویم یک اثر هنری را باید همانطور که هست پذیرفت. پس از انتشار کتابهای اوّل احمد محمود که همراه با سهوهایی بود به او گفتند که می تواند در چاپهای بعد آنها را برطرف کند ولی او مخالفت کرد که اینها به همین شکل به جامعه عرضه شده اند و من حقّ دست بردن در آنها را ندارم.
می ماند چهار مسألهی ممیّزی و نقش ویرایشگر- چه فنّی و چه ادبی- در رمانها و دست بردن شاملو در اشعارش پس از گذشت سالها و تدوین مجدّد فیلمها و اضافه کردن یا تغییر دادن آنها پس از چند سال که به آنها در روزهای آینده خواهم پرداخت. سعی خواهم کرد با آوردن نمونه، منظورم را بهتر بیان کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.