اگر مجالی بود فردا دربارهی نقش اجبار در کشتن یک اندیشه- حتّی سالم و مدافع آزادی- مانند اعتزال خواهم نوشت ولی امروز نگاه کنید که ابوالفضل بیهقی چگونه معتزله را در کنار زندیقان و دهریان می نشاند و چه سخت بوده زمانی از آزادی ِاندیشه ی انسان و اختیار او در این سرا سخن گفتن:
«... بدان که خدا قوّتی به پیغامبران داده است و قوّت دیگر به پادشاهان و بر خلق روی زمین واجب کرده که به آن دو قوّت بباید گروید و به آن راه راست ِایزدی بدانست. و هر که آنرا از فلک و بروج و کواکب داند، آفریدگار را از میان بردارد و معتزلی و زندیق و دهری باشد و جای او در دوزخ بود. پس قوّت پیغامبران معجزات آمد، یعنی چیزهایی که خلق از آوردن ِمانندِ ّآن عاجز آیند و قوّت پادشاهان اندیشهی باریک و درازی ِدست و ظفر و نصرت بر دشمنان و داد که دهند، موافق با فرمانهای ایزد...»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.