دیشب که «آشوب» را دوباره دیدم یاد دو نکته افتادم:
اولین نکته میزان اطلاع جوانان هم وطن او از این کارگردان نابغه است. پیشتر شنیده بودم که هنرجویان سینما در آمریکا از جزئیّات زندگی خصوصی فلان ستارهی معروف باخبرند ولی در مقابل سؤال دربارهی- مثلاً- مارلون براندو در یک کلاس چهل نفره تنها چند دست بلند می شود. با تأسف مشابه این را هم از ژاپن خواندم که کوروساوا را در کلاسی در دانشکدهای سینمایی تنها چند نفر می شناختند. تازه برخی هم او را با کوروساوای دیگری که این اواخر فیلم می سازد اشتباه گرفته بودند و از هم می پرسیدند کدام کوروساوا؟
نکتهی دوّم نظر برخی از منتقدان هموطنش پیرامون اوست. یکی از منتقدان مشهور ژاپنی که به ایران آمده بود متنی دوپهلو را دربارهی او نوشت که در مجله ی فیلم چاپ شد. دوبار آنرا مرور کردم تا متوجّه شدم که منظورش چیست. به ظاهر در ستایش از او با دیگران همراهی کرده بود ولی به اشاره او را فیلمسازی با دیدی غربی دانسته بود که همانها – به اصطلاح- علمش کردند که از جشنوارهی کن – و فکر کنم فیلم راشومون- شروع شد و ادامه یافت. از دید وی تصویر مردانهی سامورایی ها در فیلمهای او گونهای واکنش به شکست و تحقیر ژاپن در جنگ جهانی دوّم - و آنچنان که من برداشت کردم- نوعی پناه بردن به « سنّت» در مقابل دنیای نو بود. این نقد مرا یاد اعتقاد برخی منتقدان وطنی دربارهی فیلمسازانی که خارج از کشور در جشنواره ها بسیار موفّق بودهاند انداخت. سؤال این است که که میان آن کوروساوا و اینی که ما می شناسیم کدام کوروساواست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.