آن روی سکّه به ظاهر آن روی سکّه است ولی در واقع دو روی سکّه خیلی با هم فرق ندارند، چطور؟ عرض می کنم. سرگذشتها تاریخ کوچک و شخصی هر فرد هستند با اطّلاعاتی که کنجکاو دانستن آن هستیم و ما را به شگفتی می آورد و به همین دلیل است که زندگینامه ها اینقدر جذّابند.
ابطحی دو سه روز پیش نوشت که جایی سیدحسین نصر را دیده و او گفته که مصباح یزدی در آمریکا به ملاقاتش رفته که چیزی بنویسد و جواب تفکّرات و اندیشههای سروش را بدهد. در سایتی جمعی از جوانان ذیل این خبر به بحث پرداخته ند که خبر دروغ است و مگر امکان دارد که مصباح این همه راه برود تا آمریکا که این حرف را بزند. این حرفها در اثر نشناختن مصباح و نصر و سابقهی رفاقت آنهاست. آندو شاگرد سیدمحمدحسین طباطبایی بودند و به تعبیری هم کلاس به شمار می آیند و مسألهی آمدن نصر هم مال امروز و دیروز نیست از حدود سال هفتاد به عنوان سدّی در مقابل نواندیشان دینی، مدِّ نظر بوده که خود نصر هم تا مرز آمدن آمد ولی برخورد مأموران با همسرش در فرودگاه مهرآباد او را پشیمان کرد.
سوابق افراد آنها را ملموس و در دسترس می کند، از ابهّت بیجای کسانی که بت شده اند می کاهد و ما را در قضاوت دربارهی کسانی که آنها را سیاه مطلق می دانستیم مردّد می کند. در همین وبلاگ از ملاقات آقای خمینی با شاه نوشتم و بسیاری با ناباوری به آن نگاه کردند که مگر امکان دارد؟ بسیاری از کسانی که رهبر فعلی را از همین سابقهی کنونیاش می شناسند نمی دانند که در زمان خود چه آخوند متجدّدی بوده و میان طلبههای جوان به خوشگلالطّلاب معروف بوده با بلوزیقه اسکی و پیپ معروفش و اینکه از طرفداران شریعتی و از مخالفان مطهّری در برخورد با شریعتی بوده است. سابقهی سنتورنوازی هادی را که از زبان خودش شنیده ایم ولی دربارهی سیدعلی هم از اینکه دستی به تار داشته حرفهایی به گوش رسیده . بسیاری از دانستن سابقهی فکری سیدمرتضی آوینی و نوع منش-ِ با معیار امروز- غیر اسلامی او تعجّب می کنند، به اینها سابقهی دلدادگی ناکام ِاو به غزاله علیزادهی فقید را هم اضافه کنید، تا چه حد با تصوری که از او به عنوان گویندهی روایت فتح در ذهن دارید می خواند؟
سرگذشت ها ابتدا جنبههای متفاوتی از اشخاص را به ما نشان می دهند ولی انک اندک شگفتی جای خود را به گونهای سکینه، گونهای آرامش میدهد. دانستن اینکه افراد با تفاوت فرهنگها و زبانها و عقاید چقدر به هم شبیهاند. مثل هم دوست میدارند، عاشق یا متنفر یا دچار سوءتفاهم میشوند، میبخشند و بخشیده می شوند و راهی را که باید طی کنند، می پیمایند. دانستن همین نکتههاست که جوانان را قادر میکند که برای دیدن آنچه پیران در خشت خام می بینند، منتظر سپید شدن موهایشان نشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.