برآن بودم که در مورد ضرورت تدریس فلسفه از پایهی ابتدایی همراه ِتدریس هنر و مذهب چیزی بنویسم که خبر آمد آموزش و پرورش می خواهد این کار را بکند. دو نکته به نظرم می آید:
اوّل اینکه، البته من این خبر را به فال نیک می گیرم ولی سابقهی طرز فکر ِجدیدی که قدرت را به دست گرفته و پیشینهی تدریس فلسفه این خوش بینی مرا تأیید نمی کند. فلسفه در این دیار به معنای فلسفهی اسلامی است و آنچه در جهان فلسفه نامیده می شود اینجا تنها فلسفهی غرب است که- از دید حضرات- آنان هم چون فلسفهی اسلامی را نمی شناسند بر عقاید خود پا می فشارند و گرنه اگر از این فلسفه آگاهی یابند دست از بافتههای خود بر می دارند.از این گذشته، فلسفه مدّتهاست که دیگر « فنّ» نیست بلکه مجموعهای از تعالیم است که آموزش داده می شود و متعّلم آن را طوطی وار یاد میگیرد و تکرار می کند. یکی از استادان بنام فلسفه ی اسلامی درباره ی اشکالاتی که بر ملاصدرا به نظرش می آید میگوید که آنرا بیان نمی کنم چون اگر امر دایر باشد بین اشتباه من و اشتباه ملاصدرا، من به اشتباه کردن سزاوارترم پس تنها نظرات او را تقریر می کنم. با نگاهی به کتاب فلسفهای که در دبیرستانها تدریس میشود، می توان طرز تلقّی نظام آموزشی را درباره ی آن دانست.
نکتهی دوّم اینکه همچنان بر نظر خود بر لزوم تدریس فلسفه- نه با این نام- هستم. اسم فلسفه به خودی خود سوءتفاهم ها را دامن می زند. دانش آموزان ما باید لزوم پرسشگری در سطوح ابتدایی، درک ِتفاوت ِدرست و نادرست، به خود و فکر خود متّکی بودن و به جستوجوی مجهولات رفتن، شک را به رسمیّت شناختن و از آن نهراسیدن، تأمّل در هر نکتهی پیرامون خود، سنجش خود و اعتراف به اشتباه- ابتدا نزد خود سپس دیگران- را بیاموزند؛ واین تنها از فلسفه بر می آید. متون می توانند- و باید- جذّاب باشند، مثلاً در قالب قصّهها و داستانهایی که در انتهای ِآن در مورد عمل وفکر ِشخصیّتهای داستان ودوراهیهایی که بر سر آن قرار می گیرند، بحث شود. آوردن ِزندگینامهی فیلسوفان ابتدایی بشر از فیلسوفان ِما قبل سقراطی که پرسشهای ایشان برای کودک امروزی قابل فهم است تا حکیمان شرقی که مطالب دشوار را در قالبهایی بسیار ساده طرح می کردند، بسیار مفید است. چیزی که بسیار مهم است و من از آن بیم دارم گماشتن معلّمانی فاقد صلاحیّت است که متن درسی را هر قدر خوب باشد با تلقّی اشتباه خود حرام کنند.
با تمام این حرفها هر راهی آغازش با اشتباهاتی همراه است. نمی توان صبر کرد که همهی مشکلات یکجا حل شوند. هرکس در هرجایی اگر باری را بردارد یا راه جدیدی ارائه دهد، می توان به آینده امیدوار شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.