محمّدرضا شجریان چند مصاحبه این اواخر کرده که در آنها بیشتر به دو موضوع پرداخته است. یکی موسیقی عرفانی و مدّعیان آن است که استاد را بر سر خشم آورده است. ایشان می گوید که مگر موسیقی از آنجا که موجب تعالی می شود ذاتاًعرفانی نیست که اینها مدّعی ارائهی آن هستند و عرفانی بودن به داشتن فلان شکل و شمایل و دف وتنبور نیست که بررسی ِآنرا به وقت دیگری واگذار می کنم.
دوّمین مطلبی که ایشان مورد اشاره قرار می دهند موسیقی تلفیقی است که تا آنجا که من شنیدهام ایشان برای اوّلین بار آنرا با واژهی التقاطی رد می کند. تلفیق اگر معنای مثبتی ندارد لااقل کلمهای خنثی است ولی التقاط آشکارا منفی می نماید. پرسش این جاست که تفاوت موسیقی التقاطی و تلفیقی یا هر موسیقی خوبی که با نگاه به داشتههای دیگران باشد چیست؟
با فروپاشی ِامپراتوری ِایران و حرمت موسیقی در سدههای بعد،الحان ِموسیقی ایرانی به کشورها و مناطق ِهمسایه کوچ کردند که با نامهایی گاه بسیار شبیه به نامهای اصلی به کار می روند. اگر دیگران از موسیقی ما استفاده کنند و آنرا تبادل فرهنگی بخوانند چرا ما این کار را با آنها نکنیم. امروز حتّی قرآن با استفاده از الحان ایرانی خوانده می شود یعنی دستگاههای بیات و صبا و رست و نهاوند و حجاز و سهگاه و چهارگاه. شحّات محمّد انور یکی از قاریان برجستهی مصری که پیش از پرداختن به قرائت چندی به فراگیری ساز ِعود پرداخت تا بتواند تسلّط بیشتری بر موسیقی داشته باشد و هماکنون از استادان ِبی بدیل قرائت ِقرآن است به ایران آمده بود. بعد از قرائتی مفصّل، از او پرسیدند چه خواندی به عربی گفت: سِکا! یا همان سه گاه خودمان. حالا ما نمی توانیم مقابله به مثل کنیم؟
در دنیای پاپ که مرزها از میان برداشته شده است و گاه موسیقی هایی از هم تأثیر می پذیرتد که بسیار از هم دور هستند. وقتی از اجرای ژاپنی یکی از ملودیهای ترکی مطّلع شدم خیلی تعجّب کردم و این امر همچنان ادامه دارد. ظاهرا ًباید رازی در میان باشد که اگر غربیان از موسیقی شرق استفاده می کنند با توانایی آن را در هاضمهی موسیقایی خود هضم کرده و بر داشتههای خود می افزایند ولی ما وقتی از جایی تأثیر بپذیریم بلافاصله خود را متّهم به التقاط می کنیم؛ چنانکه دیدیم چه انتقادهایی به محمّد اصفهانی پس از ترانه ای که با شعر اقبال لاهوری در کاست نون و دلقک اجرا کرد، وارد کردند.
شجریان چندی پیش از خوانندگانی که از نغمههای افغانی و ترکی و عربی سود میبرند انتقاد کرده بود. عربی و ترکی فعلاً به کنار، چرا از الحان موسیقی افغانی نتوان استفاده کرد؟ چون خارج از مرزهای ایران است؟ اگر آنجا که تا دیروز جزو ایران بود از پیکرهی مادر جدا نمی شد امروز خواندنش اشکال نداشت؟ یعنی مرزهای سیاسی برای فرهنگ باید تعیین تکلیف کنند؟ اگر مشکل از تأثیر پذیری از موسیقی هند باشد که پس موسیقی بلوچی هم جزو موسیقی ایران نیست و یا موسیقی ترکمنی هم متعلّق به جایی خارج از مرزهای ماست که ایشان با آقای علیزاده در کاست فریاد آن را اجرا کردند.
مرز خودی و غیر خودی و تفاوت تلفیق ِمثبت و التقاط بحثی نیست که منحصر به موسیقی و مال امروز و دیروز ماباشد بلکه مشکلی دیرینه است که در حیطهی بحثهای نظری، گاه کار به اتّهام وتکفیر نیز کشیده شده است که به آن خواهم پرداخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.