در تحلیل انقلاب و عوامل پیدایش آن بارها خوانده ایم که اصلاحات شاه منجر به مهاجرت روستائیان به شهرها و شکل گیری طبقهی جدیدی شد که نیازها و خواستههای جدیدی داشتند و از آنجا که نظام کهنه و غیرمنعطف سابق توان تأمین خواستهای آنان را نداشت، گسترش نارضایتیها به سرنگونی رژیم سابق منتهی شد. این ایده تنها بخشی از واقعیّت است که به اصطلاح به علّت ِمادّی انقلاب میپردازد ولی - آگاهانه یا سهواً- چشم از دیگر دلایل مانند تضاد سنّت با مدرنیزاسیون تحمیلی شاه و انگیزههای مذهبی و رهبری کاریزماتیک ِسیّد روحالله خمینی ومسائل دیگر می بندد.
در عین حال همین عامل نقش برجستهای در وقوع انقلاب داشت. بسیاری از جنبشهای اصلاحطلبی معمولاً پس از یک دورهی خفقان شکل میگیرند ولی جنبش دوّم خرداد پس از دورهی هاشمی بود که هر چه بود از دههی اوّل انقلاب بهتر بود، پس چه عاملی باعث زیادهخواهی مردم و جوانان شد؟ از دید من، اصلاحات اقتصادی و سیاست تعدیلی که نیمه کاره رها شد ولی تا همین حد هم به رشد بخش خصوصی و شکل گیری اوّلیّهی نهادهای مدنی کمک کرد.
آقای خامنهای از همان دورهی نخست وزیری موسوی با سیاستهای چپ گرایانهی وی موافق نبود و اعتقاد خود به تقویت بخش خصوصی را با فرمان آمرانهی خود درباره ی اجرای اصل 44 قانون اساسی به دولت احمدی نژاد نشان داد. اگر دو نکتهای را که در بندهای اوّل و دوّم بیان کردم بپذیریم، جای شکّی باقی نمی ماند که اجرای این اصل و گسترش بیشتر بخش خصوصی و کوچک کردن دولت خواه ناخواه به تقسیم قدرت خواهد انجامید و سایهی حکومت ِمطلقه را از سر ایران کوتاه خواهد کرد.
این مسأله البته راز مگویی نیست و زمانی گنجی پیش بینی می کرد که با ثابت ماندن قیمت نفت و گسترش جمعیّت تغییر حکومت در ایران اجتناب ناپذیر است ولی با افزایش قیمت نفت و اضافه شدن گزینهی صادرات گاز به آسیا و اروپا، به صراحت نوشت که این حکومت حالاحالاها رفتنی نیست. عبّاس عبدی هم با دانستن این که تا زمانی که حکومت پول نفت را در اختیار دارد، ارباب مردم و حقوقبده ِآنهاست و زمانی نوکر مردم خواهد شد که درآمدی به جز مالیاتی که از آنها میگیرد نداشته باشد، پیشنهاد تقسیم پول نفت را میان مردم داد ولی زهی خیال باطل. چه فرقی میکند که به کسی بگویی لطفاً از اریکهی قدرت پایین بیا و اینکه به او بگویی از استیلای اقتصادی خود بر مردم چشم پوشی کن؟ این ایده هرگز به این شکل خام به اجرا در نخواهد آمد و نهادهای وابسته به قدرت مقابل آن مقاومت خواهند کرد؛ آنها اشتباهی را که شاه لیر مرتکب شد تکرار نخواهند کرد ولی این پایان راه نیست.
اجرای اصل 44 قانون اساسی و رشد واقعی بخش خصوصی و کوچک شدن دولت، خصوصی کردن صنایع و معادن می تواند ما را به جایی برساند که پول نفت را از دولت به عنوان حربهی سروری بر مردم، بگیریم. این روش بی سروصدا و آهسته به تقویت نهادهای مدنی و شکل گیری جامعه ی مدنی و احزاب خواهد انجامید. همین حالا احمدی نژاد ادّعا می کند که عدّهای از – به قول او- گردن کلفت ها به او پیغام داده اند که به حریم ما نزدیک نشو، برعکس بسیاری من از این خبر خوشحال شدم چون نوعی مقاومت برابر یکّه تازیهای دولتی به شمار میرود و افزایش تعداد صاحبان سرمایه و رقابت آنها با هم از تمرکز قدرت جلوگیری خواهد کرد.
این از دلیل اصرار من بر توسعهی اقتصادی ولی چرا گفتم از تکیه بر شعار توسعهی سیاسی خودداری شود؟ چون اوّلی، دوّمی را در پی خواهد داشت و از طرف دیگر گاهی صلاح در این است که چیزی را اعلام نکنیم تا راحت تر در پی آن باشیم. دو وزیر دولت خاتمی عملکردی کمابیش یکسان داشتند: مهاجرانی و مسجدجامعی. اوّلی به دلیل هیاهو و سخن رانیهای زیاد مخالفت بسیاری برانگیخت که به کنار رفتن او انجامید ولی دؤمی همان کارها را آرام و بدون هیاهو انجام داد. خود خاتمی هم بهتر است به جای شعاردادن، بی جنجال کارهایش را به پیش برد.
دیروز نامی از دکتر حسن روحانی آوردم ایشان علاوه بر تحصیلات و منش شایسته، از چهرههایی است که در خارج معروف تر از داخل ایران است. تصوّر کنید آن زمان که هنوز جریان انرژی اتمی هم پیش نیامده بود، وقتی مثلاً به آلمان می رفت، شخص صدراعظم به استقبالش می آمد که معنای خودش را داشت و دارد. او که عضوی از گروه نزدیک به هاشمی است با تکیه بر نیروهای فکری و اقتصادی کارگزاران و اطرافیان هاشمی بهتر از هر کس دیگر- حتّی خاتمی- خواهد توانست که اصلاحات فوق را انجام دهد؛ خاتمی هر کاری کند بالأخره اطرافیانی پرهیاهو دارد که معلوم نیست از دوران هشت سالهی او درس گرفته باشند. امّا همانطور که دیروز هم نوشتم، روحانی خیلی شناخته شده نیست و چه بسا حریف زبان بازیهای احمدی نژاد نشود پس تنها گزینهی پیروزی قطعی خاتمی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.