چرا دیروز نوشتم این مطلب مهمتر است؟ چون آنچه دیروز گفتم اوّلاً مطلبی کلّی بود که شامل همهی رشتهها می شد ولی امروز نظرم به رشتههای علوم انسانی و خصوصاً فلسفه با تمام شعبههایش است و ثانیاً آنچه دربارهی سهمیّهها گفته شد بیشتر راجع به گذشته بود ولی این موضوع هنوز موضوع جاری کشور ماست که هرساله و در هر امتحانی تکرار میشود. به اینها اهمّیّت رشتههایی که وظیفهی جهتدهی فکری به جامعه را دارند بیفزایید.
برخی محدودیّتهای ورود به دورهی ارشد و خصوصاً دکتری به خود دانشگاهها بر می گردد که آشکارا یا درخفا تمایل به جذب دانشجویان خود دارند تا جای ِدیگر. در تماسی که با بخش آموزش دانشگاهی داشتم وقتی دربارهی منابع از وی پرسیدم رک و راست گفت که ما امتحان را برای دانشجویان ِخود برگزار میکنیم شما چرا اینجا می آیید؟ گفتم که پس چرا در روزنامهی رسمی آگهی دادهاید گفت: چون آموزش عالی ما را موظْف به این امر کردهاست. این تمایل ربطی به نوع دیدگاه افراد ندارد و بیشتر به ساختار معیوب و مبتنی بر رفیق بازی و شاگرد پروری فرهنگ ما برمی گردد که تا دانشگاه هم ادامه یافته است.
ولی آنچه در چند سال اخیر- بدون توجّه به دوسالی که دولت جدید روی کار آمده و قصّهاش از اساس تفاوت می کند- بروز ِتمایل حاکمان به تربیت افرادی است که نقش ایدئولوگ را برای توجیه وضع موجود ایفا کنند و جلوگیری از تربیت و ظهور افرادی است که ساز ِمخالف بزنند و با اندیشه و نوشتههای خود، مشروعیّت نظام سیاسی و- از آن مهمتر- ساختار فکری جامعه را به چالش بکشند.
روشنفکری مذهبی از سال 68 به بعد احیا شد و با درخشش ِآن در صحنهی بحثهای نظری زمینهی تجدیدنظرطلبی در سیاست هموار شد. تحت تأثیر و در جهت مقابله با آن انتشارات، مجلّات و کتابهای فراوانی در زمینهی علوم انسانی، علوم دینی و بحثهای فلسفی و کلامی تأسیس شد که امر میمون و مبارکی بود. از آنجا که رشتههای مورد نظر تازه تأسیس بودند یا هنوز تأسیس نشده بودند، اعزام به خارجهای فراوانی را هم از میان دانشجویان ِ« برگزیده» شاهد بودیم که آن هم گوارای وجودشان؛ امّا غربال ِدانشجویانی که در داخل کشور متقاضی ادامهی تحصیل بودند، سال به سال سختگیرانهتر شد. این را به طور عملی زمانی دریافتم که در کنکوری یکی از دوستان رقابت کننده با من که در برخی دروس- مانند زبان تخصّصی- تفاوت سطحش با من از بیست بی اغراق پانزده بود و صبح روز امتحان از من منابع برخی دروس را می پرسید، بعدها در فهرست قبول شدگان اوّلیّه نامش به عنوان نفر اوّل اعلام شد.
در کارشناسی ارشد، احتمال دخالت وزارت علوم- اگر امیدی به چنین دخالتی باشد- در حدّ سؤالات تستی است که هفتاد درصد امتحان کتبی می باشد و پس از آن دانشکدهها هم در سی درصد تشریحی ِباقیمانده و هم از همه مهمتر در مرحلهی مصاحبهی –به اصطلاح – علمی دستشان باز است و هر کار که بخواهند می کنند. اوضاع در امتحان دکتری که همهی سؤالات تشریحی است از این هم خرابتر است. جدا از بورسیهها و کسانی که به انحای مختلف به دورهی دکتری راه می یابند- و اعزام به خارجها را هم پیشتر گفتم- گاه برای مرحلهی مصاحبه تا بیست نفر دعوت می شوند تا کسانی در انتهای لیست که تفاوت فاحش علمی با نفرات اوّل و دوّم دارند هم به راحتی بتوانند انتخاب شوند.
کسانی که تاریخچهی اعتراض یا فعّالیّت سیاسی یا گرایشهای فکری نامطلوبی دارند که وضعشان روشن است و بقیّه نیز با سختگیری کنترل می شوند. آنچه نوشتم بسیار خوش بینانه بود و مبتنی بر این بود که صلاحیّت ِهمهی افراد در این انتخاب بررسی می شود ولی از آنجا که به اندازهی دونفری که نیاز دارتد ممکن است افراد موثّقی باشند دیگر نوبت به بررسی دیگران نمی رسد.
از آنجا که در جامعهی مدرک زدهی ما بدون مدرک دکتری امکان تدریس و یا عضویّت در هیئت علمی روز به روز دشوارتر می شود با پشت خط گذاشتن این افراد به طریق اولی از ظهور متفکّرانی که بالقوّه دگراندیش باشند جلوگیری به عمل می آید. خوب یا بد الزامهای مادّی بخشی از زندگی است و پروراندن ِفکر به شغلی مطمئن نیاز دارد که با محروم شدن از آن و رو آوردن به هر کاری - از تدریس بی وقفه در مقاطع تحصیلی پایین گرفته تا تغییررشته یا شغل- مجالی برای آن نمی ماند. دیروز یکی از دانشجویان دکتری یکی از دانشگاهها دردل می کرد که مدیر گروه فلسفهی دانشگاه، جواب ِسلام ِرفقا را نمی دهد. گفتم چطور؟ گفت از دید او آنها یک مشت بیسواد بیشتر نیستند. حالا فکر کنید این فارغالتحصیلان فردا قرار است شاگرد تربیت کنند و در برنامههای نقد اندیشهها و افراد در مطبوعات و صداوسیما شرکت کنند، پیامدهایش را حدس بزنید. همین الآن هم آرام آرام سروکلّهی دکترهای رنگ و وارنگ در رسانهها پیدا شده که با شنیدن حرفهایشان آدم از اینکه همرشته با آنهاست از خودش خجالت می کشد. فردا دربارهی ورود ِصنفی خاص به دانشگاه خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.