دو هفته پیش در چنین روزی نوشتم که:« کارگزاران گمنام قدرت از همان ابتدا از زندگی ِخصوصی ِمهاجرانی مطّلع بودند ولی آنرا برای روز مبادا نگه داشتند و روز مبادا هم آماده شدن او برای اعلام نامزدیش بود که با افشای ِآن عملاً از عرصهی سیاست حذف شد. از امروز هم تا دو سال دیگر از هر اقدامی که از دستشان بیاید برای حذف خاتمی کوتاهی نخواهند کرد. نباید اینگونه اندیشید که چون او هشت سال در رأس دولت بوده پس خودی به شمار می آید؛ میرحسین موسوی هم هشت سال دشوار جنگ را اداره کرد، با تأییدی کم نظیر از طرف آقای خمینی ولی سال هفتاد و پنج که زمزمهی بازگشت او به گوش رسید امثال یزدی به قم و نزد مراجع رفتند که خطر بازگشت ِموسوی ایران را تهدید می کند. امروز هم مشابه آن یا بدتر از آن اتّفاق خواهد افتاد، در دو سال آینده، روزهای دشواری را پیش ِروخواهیم داشت. قصد اصلی این نوشته این است که بگوید کار از همین حالا شروع شده و کوچکترین غفلتی نابخشودنی است.»
اصلاً فکر نمی کردم که به این زودی پیش بینی من به وقوع بپیوندد. همه دیدند که فیلمی از دست دادن خاتمی با چند زن و دختر پخش شد. این به هیچ عنوان اقدامی تصادفی یا از سوی کسانی که تعصّب مذهبی دارند نبود. آنان فکر و اندیشه و محاسبهگری ندارند و اگر این فیلم هر زمان به دستشان میرسید آنرا پخش میکردند؛ هرچه باشد از مونتاژ جام شراب مقابل خاتمی که بهتر بود و بعد فریاد وااسلاما... . ولی این کار ِکسانی است که همان زمان به فیلم دست یافتند ولی آنرا برای روز مبادا نگه داشتند. سؤال این است که چرا الآن؟ و اینکه اگر این مرحلهی اوّل است، آیا آس ِدیگری هم – احتمالاً کاراتر از این- در دست دارند که رو کنند یا نه؟ واکنش طرفداران ِاو چگونه بوده است؟ و اصولاً چه کار باید کرد؟
به گمانم در محاسبهی آنان این بهتر بود که گربهی بازگشت خاتمی دم حجلهی اکنون کشته شود تا اینکه قطار ِانتخابات راه بیفتد و نتوان آنرا متوقّف کرد. نمی توان به صراحت از مؤثّر بودن اقدام آنان نوشت و باید منتظر آینده شد خصوصاً که واکنش ِطرفداران وی و دیگران هم ضدّونقیض بوده و خودش هم طبق معمول ساکت مانده است. نمی توان به صراحت پیش بینی کرد که این فیلم می تواند بهانهی ردّصلاحیّت او شود یا نه. یکی از دلایل ردّ صلاحیّت برادر خاتمی- طبق اخباری که از درون شورای نگهبان می آمد- پوشش بسیار آزاد همسرش در سفری که به خارج از کشور داشته است و عکس هایی پنهانی که از وی گرفته بودند، بود. حالا چنین فیلمی برای امثال جنّتی قانع کننده نیست؟ چیزی که واضح است بازی شروع شده و انکار خاتمی از قصدش برای شرکت در انتخابات هم آنرا متوقّف نمیکند.
پاسخ پرسش دوّم را آینده معلوم می کند ولی اصلاً بعید نیست که افشاگریهای جدیدی در راه باشد.
دربارهی پرسش سوّم باید گفت که خوشبختانه واکنش ِطرفدارانش بهتر از حدّ انتظار بوده است. رئیس دفتر سابقش در مقالهای زیرکانه آنرا جعلی دانست. درستی ِفیلم را نمی توان انکار کرد و همانطور که گفتم روکنندگانش، باهوشتر از آن بودند که فیلمی ساختگی ارائه کنند، چون با تقلّبی بودن ِآن نه تنها وجههی خاتمی حفظ می شود بلکه بر محبوبیّنش افزوده می شود؛ درست همان واکنشی که مردم در واکنش به کارناوال عاشورا و بقیّهی صحنهسازیها از خود نشان دادند. مسؤول دفتر فعلی ِاو در متنی مُبهم که بوی محافظهکاری ِخاص ّ یاران ِهاشمی را می داد، نه پذیرفت و نه رد کرد؛ بلکه تلاش کرد آنرا با عناوین اوّلی و ثانوی توجیه کند و این صحنهها را به ازدحام[!] جمعیّت مربوط کند و البته از نکوهش کسانی که فیلم را منتشر کردند غافل نشد. علیرغم دیدگاه بسیاری من گفتهی خرّازی را پسندیدم؛ درست به همان دلیل که ورود روحانی را توصیه کرده بودم یا به عبارت دیگر چون این جا ایران است. اگر به صراحت این عمل تأیید می شد، یک نوع هل من مبارز گفتن بود که سرانجامش چیزی جز حذف خاتمی نبود. بهترین کار سکوت و جوابی آرام و چند سطری بود، کاری که مسؤول دفترش انجام داد. این نوع جواب گفتن شاید طلیعهی بازگشت خاتمی باشد و گرنه گفتن اینکه کردم و خوب کردم که پیامدش هورا کشیدن ِجوانان باشد، کاری نداشت ولی عکسالعملی جز برانگیختن جبههی مقابل و نهایتاً کناررفتن خاتمی نمی داشت.
بدترین واکنش مربوط به برخی از کسانی بود که در عرصهی اینترنت فعّال هستند. همانطور که انتظار میرفت از گذشته درس نگرفتهایم و همان اندیشه که منجر به تبلیغ تحریم شد و دیدگاهی متّکی بر تصوّری خیالی و ایدهآل از دموکراسی است، هنوز طرفدار دارد. این نوع تنزّه طلبی جز اینکه مجال را برای حاکمان ِفعلی بازبگذارد فایدهای ندارد. مقایسهی خاتمی با کلینتون و دروغگویی ِاو کاری نادرست است. اوّلا ً که خود خاتمی ساکت بوده و رئیس دفترش هم تلویحاً آنرا پذیرفته است، پس کدام دروغ؟ این جا مهد دموکراسی نیست که توقّع داشته باشیم همه چیز طبق ِآن باشد از طرف ِدیگر مرحلهی نظر با مرحلهی عمل همیشه تفاوت دارد. نه اینکه بگویم هدف وسیله را توجیه میکند ولی گاهی میتوان با چراغ خاموش حرکت کرد، گاهی سکوت کرد و گاهی توجیه کرد نه اینکه لزوماً دروغ گفت. به فرض که دروغی هم گفته شود اگر امر دایر باشد بین روراست نبودن ِخاتمی در این مسأله و باقی بودنش به عنوان تنها گزینه در مقابل احمدینژاد در مقابل ِفاش گویی ِاو و حذف شدنش، کدام را انتخاب میکنیم؟ هر شعاری ضدّ خاتمی، شعاری به نفع احمدینژاد است یا بهتر بگویم ضدّ خود ماست. آنان که این فیلم را منتشر کردند اگر با برانگیختن قشر مذهبی به دنبال هدف خود باشند، جوانان ِتغییرخواه با نفی ِ خاتمی هدیهی بهتری- که آنان انتظار نداشتند- به آنها خواهند داد.
به گمانم آنان که دستی بر آتش دارند باید به هر نحو نوشتن دربارهی این توهّم صددرصد خواهی را آغاز کنند که عرصه ی سیاست، عرصهی محاسبهی سود و زیان است نه مسألهای انتزاعی که تنها یک جواب داشته باشد. اگر نمیتوانیم به حدّاکثر ِآنچه میخواهیم دست بیابیم نباید به گزینههایی که درصدی از خواستهی ما را تأمین میکنند پشت کنیم چون اگر راهی به رهایی باشد از همین اندکاندکها به دست میآید؛ هیچ کجا دموکراسی را کادو نکردند تا به یکباره به مردم هدیه کنند بلکه آرامآرام با سعی و شکیبایی و تحمّل به آن رسیدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.