سرگشتگان مقام


            
پیشتر درباره‌ی اینکه در نظامی مورد انتقاد آیا پست و مقام بپذیریم یا نه بحث کرده بودم. تقسیم بندی هایی کرده بودم و به جز آنجا که آب ریختن به آسیای ِعملی اشتباه باشد و یا شخص مجبور شود پس از رسیدن به مقامْ کاری نادرست انجام دهد، آنرا مجاز دانستم که اگر اینطور نباشد کارهای عادی یا تدریس‌های دانشگاهی و مانند ِآن هم روی زمین می مانند.


دیروز که درباره‌ی معاونان ِمادام العمر نوشتم قصدم به هیچ وجه نکوهش آنان نبود که کاری مفید و لازم را ارائه می کنند ولی جاهایی هست که قبول یک مسؤولیّت نشانه‌ی ضعف ِفرد است و متأسّفانه شایسته‌ی هیچ اغماض و گذشتی نیست.


دیشب در اخبار شنیدم که همایون شاهرخی سرمربّی گری تیم شهدای الوند را پذیرفته و قرار است برنامه‌ی کاری ِخود را در ده روز آینده ارائه کند. در حالیکه این پرونده- خوشبختانه- با چالش‌های زیادی روبه رو شده و معلوم نیست که بتوانند از اشکالات متعدّد حقوقی که بر آن وارد است، رهایی یابند، این انتصاب بیش از آنکه ورزشی باشد سیاستمدارانه می نماید. با این انتصاب یکی از بزرگان ِگذشته و حال ِپاس که از مخالفان بالقوّه و جدّی به شمار می رود، نه تنها حذف می شود که به اقتضای پُستی که قبول کرده باید مدافع ِآن هم باشد. کارنامه‌ی سال گذشته‌ی شاهرخی که توسّط همین نوابغ به جای جلالی انتخاب شد بسیار ضعیف بود و بهانه جویی‌های او پس از هر شکست و تکیه بر عامل بخت و اقبال، نقل مطبوعات ورزشی شده بود. آنان آشکارا خواسته‌اند او را داخل جبهه‌ی خود بیاورند ولی شاهرخی چرا چنین چیزی را پذیرفته؟ نمی داند که با این کارش مهر تأییدی بر این انتقال ِبی تدبیرانه می زند؟ از کاپیتان ِسابق تیمی که قهرمان جام ِتخت جمشید شد اگر- به قول نکونام- بپرسند که عضو کدام تیم بوده چه جواب خواهد داد؟


یکی دیگر از سرگشتگان ِمقام در این روزها مصاحبه پشت مصاحبه انجام می دهد. مایلی کهن در کارنامه‌ی ضعیفش یکی دو نقطه‌ی متوسّط مانند ِسوّمی – با تیمی که باید قهرمان می شد- در آسیا و چهارمی فوتسال ِجهان- آن زمان که شکل استانداردش را پیدا نکرده بود- دارد و به آن عدم موفّقیّت در تبریز و تا مرز سقوط بردن ِسایپا و فولاد  و ناکام کردن ِرؤیایی‌ترین تیم امید تاریخ فوتبال ِایران را می‌توان افزود و سال ِ98 نیز جز با برکناری ِوی به جام جهانی نمی‌رفتیم.عصبیّت و ایجاد تنش‌های بی دلیل با بازیکنان و خشک مقدّس بازی و جنجالهای بی مورد از ویژگی‌های ِاوست. صحبت های چند روز اخیرش در باره‌ی فاجعه‌ی پاسور بازی بازیکنان و افاضات ِگذشته ی تلویزیونی ِوی خصوصاً در آخرین برنامه‌ی نود که حضور یافته بود و یکی از عوامل مهم ِافزایش سطح بازیها را تابلوهای تبلیغاتی دور زمین خوانده بود، سطح ِسواد و آگاهی وی را نشان می‌دهد. ایشان هر وقت که منصبی ندارد و بی کار می ماند شروع به جوسازی های احمقانه می کند و حالا هم به هوس مدیر عاملی پرسپولیس افتاده بود که با اعلام ِاینکه مدیر عامل از اعضای ِهیئت مدیره- احتمالاً کاشانی- خواهد بود، ناامیدش کردند. پارسال به همین امید عضو هیئت مدیره شد و پس از رأی گیری و انتخاب انصاری‌فر بلافاصله استعفا داد. مقام اینقدر جذابیّت دارد که به خاطر آن آدم تن به هر پستی و خواری بدهد؟

کاظم اولیایی هم از مدیران ِخوشنام ِاستقلال بود که در شرایط عادی باید می دانست که محو کردن یک تیم ِچهل و چهارساله یعنی چه، ولی او هم به سرنوشتِ شاهرخی دچار شده و در مصاحبه‌های ِخود ادّعا می‌کند که باید از حضرات تشکّر هم بشود. دشوارست که این را بگویم ولی در همین دوران ِنه چندان طولانی آگاهی ِاجتماعی، کمتر کسی را دیده ام که سفره‌ای مهیّا ببیند و بی درنگ مشغول لقمه زدن نشود. این جاست که عملِ ِپورحیدری در کنار ه گیری ِداوطلبانه از تیم ملّی – آنهم پس از قهرمانی در بازیهای آسیایی-به خاطر اختلاف ِنظر با مدیر فنّی وقت که تمایل زیادی برای جانشینی ِوی داشت خیلی پر معنا به نظر می رسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics