این یک نظریّه است که مبتنی بر دو مقدّمهی ابتدایی است:
1. رسانههای جدیدی که متولّد می شوند به نظر من تا کنون ناکام بودهاند مثل رادیو زمانه. البتّه هر کدام تلاش می کنند که نو باشند و باسروشکلی متفاوت ولی پس از مدّتی به دایرهی تکرار می افتند و نویسندگان دیگر روزنامهها، سایتها و رادیوها در آن مطلب می نویسند که مطالبشان را جای دیگری نیز خوانده بودیم. تلاش برای نمایش دیدی آزاد به انتشار ِعکسهای بی پوشش رسمی از زنان داخل کشور و پرداختن به موضوعهای ممنوع خلاصه می شود و البتّه مخالف خوانیهای رایج. روزنامههای داخل هم مجوز می گیرند و منتشر می شوند به جز هم میهن. هم میهن چه داشت که دیگران نداشتند؟ بهنود در اعتمادملّی هم می نویسد و هفتهنامههای زیادی با امیرابراهیمی مصاحبه کردهاند، پس جریان چیست؟
2. نگاه رسمی مبتنی بر دیدگاه خودی- غیر خودی است و هر آنچه را که آنرا تأیید کند می پذیرد حتّی اگر از جناح فکری دیگر باشد. یعنی چه دوستان و خودی ها مثل صداوسیما و روزنامههای خاص این دیدگاه را ترویج دهند و چه غیر خودیها. غیرخودیها با نفی مطلق خودیها درست همان کار را میکنند که آنها انتظار دارند. تلویزیونهای لس آنجلسی در مبتذلترین شکل آن و رادیوهای خارجی و حتّی برخی روزنامههای داخلی با نفی مطلق خودیها این مرزبندی را تأیید می کنند و به نظام رسمی این امکان را می دهند تا با قطبی کردن دیدگاههای فکری و سیاسی مردم را به پذیرش یکی از آندو با تأکید اینکه تنها یکی از آنها با مذهب سازگار است وادار کنند. ولی در این میان برخی از قاعدهی بازی تخطّی می کنند.
تمام آن کسانی که مانند موارد بند یک و بند دو نیستند و دیدگاهی میانه را برمی گزینند همان کسانی هستند که از این قاعده تخطّی کردهاند. تلویزیون هما و روزنامهی هم میهن از دید من این گونهاند. آنها موفّقند چرا که کاری را که باید بکنند تا حدودی انجام دادهاند. تلویزون هما با مصاحبههای خوبی که البتّه نکات ناگفتهای را مطرح نمی کرد ولی کاری را که- از دید حاکمان- نباید انجام میداد از نظر من رسانهی کامیاری بود. کار ِمبادای آنها کنار هم گذاشتن نیروهای مختلف از انصار- مانند ده نمکی – تا تند رو- سلیمی نمین-، تا طیفهای مختلفی از نیروهای اصلاح طلب داخل و خارج ِکشور بود. هم میهن نیز تاحدودی دست از مخالفخوانیهای رایج برداشته بود. شاید گفتن این نکته عجیب به نظر برسد ولی دلیل توقیف ِآن طبق نظریّهی من دو مطلبی بود که بهنود و قوچانی در دفاع از سهمیّهبندی بنزین نوشتند. عجیب است، نه؟ از نگاه حکومتی قوچانی و بهنودی خوب هستند که با همهی اقدامات ِحکومت مخافت کنند تا غیر خودی باقی بمانند؛ تا مرز بندی ِحاکمان مخدوش نشود ولی هم میهن با این کار دوانگاری ِحاکم بر گفتمان ولایت را نقض کرد و باید تنبیه می شد. در روزنامههای دیگر تنها مطالب اندکی مشابه این نوشته شد- مثل مطلب لیلاز- که خیلی مهم نبود چون امثال لیلاز هیچ وقت غیرخودی نبودهاند و تنها کارشناسی اقتصادی به شمار می آیند. تلویزیون هما و هم میهن، یکی با توقیف از داخل و دیگری با اشکال تراشی در خارج متوقّف شدند، تا این مرزبندی همچنان محفوظ بماند.
ناگفته و بر اساس آنچه نوشتم پیداست که دلیل عدم توفیق رسانههای بند یک را چه می دانم و برای برون رفت از این دایرهی تکرار چه چیز را توصیه می کنم. همزبانی نیروهای مختلف ِسیاسی و فکری پاشنهی آشیل دیدگاه رسمی است و هر کس هرکجا هست با دست برداشتن از نفی ِمخالف ِخود و خواستن ایران برای ِهمهی ایرانیان- از مذهبی و سکولار تا سلیقههای مختلف اندیشگی- باید نقش خود را در این میان ایفا کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.