خوشبختانه مدّت کوتاهی پس از آنکه در مدح ناخن زنی و اختلاف نظر نوشتم، چرخ ِفلک به کام ما گشته و موارد دندان گیری پیدا شده است، امید است که روزگار این رویّهی مرضیّه را ادامه دهاد!
محمّدجواد لاریجانی در برنامهی نگاه یک سیما دلیل جدا شدن خود از وزارت خارجه را اختلاف نظر با وزیرامور خارجهی وقت یعنی علی اکبرولایتی دانست و ولایتی را فردی که از برنامهی خاصّی پیروی نمی کرد و نظرهای مطبوعات بر کارش تأثیر داشت معرفی کرد. این گفتهها با واکنش ولایتی روبه رو شد که با احتیاط از اینکه ایشان صرفاً یک کارشناس بودهاند و نظرات کارشناسان پس از تأیید مقامات بالا قابل اجرا بودهاست، گفت و اضافه کرد که علّت خروج- یا اخراج- ایشان، درخواست وزارت اطّلاعات ِزمان ری شهری بوده است.
پاسخ لاریجانی به سخنان ولایتی بسیار تندتر از حرفهای اوّل او بود. بحث بی برنامه بودن ولایتی را باتأکید بیشتر و نامگذاری« قبّه نوری» بودن وی پی گیری کرد و عملاً تمام 16سال تصّدی وزارت خارجه توسّط وی را زیر سؤال برد و عملکردش را در برخی پروژهها و توافقنامهها غیرقابل دفاع دانست. از دید او ولایتی تنها به دنبال پست و مقام است و هنوز از مجلسی که اوایل دهه شصت رأی به نخستوزیری وی نداد دل چرکین و ناراحت است و این اواخر هم هیچ عملکرد قابل ذکری نداشته و در جلسات شورای عالی امنیّت ملّی در حالیکه او مشغول ارائهی تحلیلهای خود بود، چرت میزدهاست!
دربارهی لاریجانیها- صادق و جواد- پیش از این هم نوشته بودم.حساب او را از بسیاری جهات از برادرانش باید جدا کرد اگر علی لاریجانی – به شهادت بسیاری از هم کلاسانش مثل مجید محمّدی- بدون حضور در کلاسها و احتمالاً برخی امتحانات« دکتر»شد، حکایت جواد متفاوت است. حتماً می دانید که وی بانی و مؤسّس مرکز تحقیقات فیزیک نظری و آورندهی اینترنت به ایران بوده است. لاریجانی مرکز پژوهشهای مجلس را هم تأسیس کرد که ضریب کارشناسی آرای مجلسیان را ارتقا داد و متأسّفانه اصلاحطلبان پس از به قدرت رسیدن او را در اقدامی کاملاً سیاسی از پستش برکنار کردند. استقلال ِرأی جواد در این مدّت مهمترین عاملی بوده است که پُستی مهم به وی سپرده نشود و گرنه علی کجا و ریاست شورای عالی امنیّت ملّی کجا؟ با کدام سابقه به این پُست – وپُستهای سابق- برگزیده شده؟ دیدن او در حالیکه از سخن گفتن به زبان خارجی ناتوان است و با مترجم با سولانا صحبت می کند واقعاً تأسّف آور است.
ولی آنچه می تواند ایمای امروز باشد، آسیب شناسی اصلاح طلبان در هیئتی و رفاقتی عمل کردن است. به نمونهای از آن در بالا اشاره کردم. نمونهی دیگرش حملهی همه جانبهی آنان به لاریجانی به هنگام انتخابات، در جریان گفت و گویش با نیک براون بود. یکی از مخالفان او محتشمی پور است که مثلاً از بزرگان اصلاح طلب به شمار می آید در حالیکه کردار و گفتارش هیچ سنخیّتی با اهداف دوّم خرداد نداشت و ندارد. بودن فردی مثل محتشمی – که به هنگام جنگ اوّل عراق با آمریکا طرفدار حملهی ایران به آمریکا و طرفداری از عراق بود!- در این جبهه و نبودن آدم مطّلع و مدرنی مثل جواد لاریجانی نشانگر ناپیوستگی و عدم انسجام نظری و عملی بین آنان است. همین اشکالات باعث ناکامی اصلاح طلبان در ساختار قدرت شد. اگر آنان به فکر بازگشت هستند به جای ناله از بداخلاقی سیاسی ِجناح رقیب بهتر است اوّل فکری به حال تناقضهای درونی خود کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.