فوتبال، خرافات، فلسفه و عزای عمومی


        
1. بالاخره عراق قهرمان شد تا سلسله‌ی عجایب فوتبال که از راهیابی ترکیه و کره به جمع چهار تیم اوّل جهان شروع شده بود و با قهرمانی یونان در اروپا جدّی شد، حالا رنگ دیگری به خود بگیرد. تیمی که به تیم دوّم ایران باخته بود حالا عربستان پولدار و مغرور را شکست می دهد تا ویرای مدرّس فوتبال به همتای ایرانیش درس مربّی گری بدهد. از وقتی این جوان با شبکه‌ی سه قهر کرد احساس بدی داشتم؛ هر کس با رسانه‌ها درافتاد روز خوش ندید حالا می خواهد قلعه نوعی باشد یا بلاژویچ0 پیش از این هم چهار بار با کره بازی کرده بودیم که یک در میان یا باخته بودیم یا برده و حالا نوبت باخت بود که پیش خودم می گفتم که خرافات است ولی گویا خرافات فوتبال هم جزیی از آن است. وقتی می گفتند که تیم ایتالیا هم نمی دانم چندسال یک بار قهرمان می شود و آنهم موقعی که با بحران مواجه باشد و بد آغاز کند گفتیم، خرافات است ولی خرافات آنچنان ضربه شصتی به ما نشان داد که هنوز باور نمی کنیم.


2. اینکه آقای داوری اطّلاع خوبی از دنیای نو –به نسبت دیگر هم نسلانش که در جوهر و عرض و اگزیستانس گیر افتاده‌اند- دارد چیز جدیدی نبود ولی همین مصاحبه‌ی کوتاه نشان داد که او صرفاً یک مطّلع نیست و علاقه‌مند هم هست. راهیابی فلسفه- و استدلال ورزی به معنای اعمّ آن- به صفحات روزنامه‌ها از ایده‌های من پیش از دوّم خرداد بود که در آن روزنامه‌ها گرچه بدنبودند ولی آن طور که باید و شاید نبود. گنجی با راه نوش تاحدودی به این موقعیّت نزدیک شد. یعنی اینکه هرچیز ِهرچند ناچیز را جدّی بگیریم و روی آن وقت بگذاریم و فکر کنیم از مُد و فرقه‌های عجیب وغریب تا رسانه‌ها و مواد توهّم زا در دنیای جدید. موضوع تفکّر حتماً نباید خیلی« سنگین» باشد. سال 90 بکن بائر با قطعیّت پیش بینی کرد که آمریکا تا یک دهه‌ی دیگر- مثلاً تا سال 2000- یکی از چهار کشور اوّل فوتبال دنیا می شود ولی حالا بین بیست تا هم نیست و عملاً از وضعیّت گذشته‌اش فاصله‌ی چندانی نگرفته است و این یعنی موضوع جدّی‌تر از آن است که ایشان فکر می کند. فوتبال به پدیده‌ای ورای ورزش یا تجارت یا سرگرمی تبدیل شده که حتّی یکی از دوسه نفر اسطوره‌ی این ورزش نمی تواند پیش بینی نیمه دقیقی هم از آینده‌ی آن داشته باشد.


3. عراق اوّلین کشوری است که کسی در آن حقّ شادی کردن نداشت. حکومت نظامی پس از پیروزی اجازه‌ی چنین کاری را نمی داد زیرا سلفی هایی که ریشه در خاک حجاز دارند آنرا نمی پسندند. همانها که پیروزی ِپس از برد مقابل کره را به عزای عمومی تبدیل کردند؛همانها که برخی از بهترین بازیگران تنیس عراق را به جرم اینکه شلوارک پوشیده بودند با تیر از پا در آوردند و همانها که جسد بسیاری از مربّیان و ورزشکاران را در خیابانها رها کرده بودند. این تفکّر دگم و بسته هم در آغاز هزاره‌ی سوّم برای خودش شگفتی بزرگی است که البتّه بُرد در روز مسابقه با فوتبال بود. باشد که مرهمی بر زخم ملّتی باشد که اسارت و اشغال را عار خود می داند و کودکانش در ویرانه‌های جوع نان ِمرگ را قسمت می کنند و می میرند. این تعابیر اخیر از ترانه‌ای است که کاظم ساهر برای بغداد خوانده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics