1. معاون دادستانی فرمودند: مأموران ما با زنان و مردانی که در خیابان دست هم را می گیرند کاری ندارند و از نسبت آنها سؤال نمیکنند ولی آنها هم نباید چنین کاری را انجام دهند. روز به روز این جریان پیشرفتهتر می شود. پیشتر از توهّّم ثبات حاکمیّت و دلیل قدرتدهی به پلیس نوشته بودم ولی می خواهم بدبین نباشم صبر می کنم تا ببینم چه می شود. دو سال پیش که مردانه زنانه کردن خیابان طنز شده بود، اگر این را هم عنوان می کردند همه می خندیدند. وضعیّت جامعهی ما در حال حاضر کمیک است یا دقیقتر: مضحکه. مهرجویی پس از اکران شدن یا نشدن سنتوری اگر فیلمی در مایههای اجاره نشینها بسازد جا دارد چون به وضع فعلی تنها می شود خندید.
2. سرویسهای متفاوت اینترنت در ایران هرکدام در سانسور ساز خودشان را می زنند. یکی که از همه سخت گیرتراست گاهی سایتی را باز می گذارد که دیگران بستهاند و برعکس؛ من هم به تناوب از بعضی از آنها استفاده می کنم. امروز روزنامه اعتماد ملّی مطالب فرهنگی خوبی دارد هفت قسمت را برای مطالعه انتخاب می کنم. یکی از هفت صفحه آشکار نمی شود و آنچه دیده می شود، جملهی معروف «مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمیباشد» است. جای شگفتی است که اگر بسته است باید همهی صفحات بسته باشد و اگر نیست هم همه باز. سایت این روزنامه در آدرس خود نام مقاله و نویسنده را به فارسی می آورد، اینجوری. چیزی که به ذهن من می رسد این است که کلمهی عاشق باعث این امر شده است، جلّالخالق!
3. محاق
به نو کردن ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آینه.
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است.
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمگان به هیاهو شمشیر در پرندگان نهادند.
ماه
برنیامد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.