دختر کو ندارد نشان از پدر

          
از فرزندان شریعتی، یکی احسان است که به ایران برگشته؛ اهل فلسفه است و پایان‌نامه‌اش را در رابطه با فردید نوشته و در گفت‌وگویی بیان کرده که نوعی فعالیّت اجتماعی- سیاسی را پی خواهد گرفت، بدون خواستن پست و مقامی. مبارک است و فرخنده؛ منتظر می‌مانیم تا ببینیم احسانی که پدر به او آنقدر امید بسته بود چه خواهد کرد. از دختر کوچکتر- مونا- هنوز خبری نیست و دو دختر دیگر شریعتی یکی سوسن است و دیگری سارا. سوسن تاریخ خوانده و سارا تنها فرزند شریعتی است که مانند پدر تخصّصش جامعه‌شناسی است. سوسن خوش‌رو و شوخ‌طبع است با نثری چالاک و ژورنالیستی اما حکایت سارا دیگر است. در این مدّت کوتاه بیشتر از دیگران از او حرف حساب شنیده‌ایم. 
در همایش دین و مدرنیته سارا شریعتی از حاضران بود و مطالب جالبی گفت. از دید او روشنفکری دینی در سالیان اخیر عملاً به کلام جدید تبدیل شده‌است و به مفاهیمی چون معنویت، امر قدسی، تجربه‌ی نبوی و مسائلی که امثال سروش مطرح می‌کنند مشغول شده‌است. او موفقیّت روشنفکری دینی پیش از انقلاب و افرادی چون طالقانی، بازرگان، شریعتی و سحابی را در این می‌داند که با دین زنده یا دین ِمیان مردم و توده‌ها سروکار داشتند. سارا به مقتضای دانشی که خوانده با جامعه سروکار دارد و نمود بیرونی دین. برای همین است که بر خلاف بسیاری از روشنفکران دینی به مسائل غیر دینی مثل مشکلات آکادمیک و موضوعات روزمّره هم می‌پردازد.
                                              

او معتقد است که وقتی ما مورد پرسش قرار می‌گیریم از مسائلی مانند جهاد و خشونت و زنان است ولی از وحی و عقل و امر قدسی جواب می‌دهیم.  سارا شریعتی حتّی برای مفاهیم قدسی نیز به دنبال مصادیق ملموس می‌گردد . وی می‌پذیرد که اگر از مساله‌ی زنده شروع کنیم باید به ریشه‌های تئوریک آن هم بپردازیم ولی این امر در جامعه‌ی فکری ما برعکس شده‌است. این گفته مرا یاد پدرش می‌اندازد و قیاسی که بین بوعلی سینا و ابوذر می‌کرد و خروش و جنبش اعتراضی ابوذر را بر دین استدلالی ِخاموش ِلای کتاب ترجیح می‌داد. البتّه الآن نه سارا چنین چیزی می‌گوید و نه خودم حرف شریعتی را قبول دارم ولی معتقدم دخترش روی خوب نقطه‌ای دست گذاشته‌است. او دین را پویا می‌خواهد و ابایی ندارد که بگوید دین ما باید مانند کشورهای پروتستان پشتوانه‌ی مطالبات مردمی باشد و نه همچون برخی کشورهای کاتولیک سدّ مطالبات ما.
حتّی اگر روشنفکری دینی را در رویکرد سیاسی خود محق بدانیم، راه آن از میان مردم می‌گذرد نه رویارویی مستقیم با حاکمان . شریعتی و بازرگان و دیگران به هیچ وجه از انقلاب نگقتند ولی با کار روی کردار و پندار مردم، آن نیز به دست آمد. چونکه صد آمد نود هم پیش ماست. اتّفاقاً اهل منابر هم با همین موعظه‌ها و ارتباط تنگاتنگ مردمی کار خود را پیش بردند نه با استدلالهای آکادمیک یا مواجهه‌ با لایه‌های قدرت. بدیهی است که من منکر کار تئوریک نیستم ولی به نظر می‌رسد کار روشنفکری امروز در ایران- چه میان روشنفکران دینی و چه غیر دینی- منحصر به آن شده‌است. بازخوانی شخصیت، اندیشه
و نظرات شریعتی و تمرکز بر جنبه‌های جامعه‌شناختی آرای او یکی از مهمترین وظایف روشنفکری امروز است؛ کاری که سارا شریعتی عملاً آنرا انجام می‌دهد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics