من تمامی ِمردگان بودم:
مردهی پرندگانی که میخوانند
و خاموشند،
مردهی زیباترین ِجانوران
بر خاک و در آب
مردهی آدمیان
از بد و خوب
مردهی پرندگانی که میخوانند
و خاموشند،
مردهی زیباترین ِجانوران
بر خاک و در آب
مردهی آدمیان
از بد و خوب
من آنجا بودم
در گذشته
بی سرود.
با من رازی نبود
نه تبسّمی
نه حسرتی.
در گذشته
بی سرود.
با من رازی نبود
نه تبسّمی
نه حسرتی.
به مهر
مرا
بیگاه
در خواب دیدی
و با تو بیدار شدم
مرا
بیگاه
در خواب دیدی
و با تو بیدار شدم
احمد شاملو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.