چهار گام و نیاز به همزبانی


         
گام اوّل: محمّد مجتهد شبستری در خانه‌ی عبدالله نوری سخنانی ایراد کرد در ادامه‌ی اندیشه‌های مبتنی بر تفسیر هرمنوتیکی دین که در کتابهایش قبلاً عرضه کرده بود. یکی از مجادلات او با عالمان دینی بحث بیانیّه‌ی جهانی حقوق بشر و سازگاری یا ناسازگاری آن با دین اسلام بود. این جا نیز شبستری با برهان‌هایی سعی کرده که بحث را جلو ببرد. یکی از این دلایل ِسازگاری از دید او این است که دین برای تنظیم رابطه‌ی انسان با خداست و حقوق بشر برای تنظیم این روابط بین انسانها پس این دو با هم ناسازگار نیستند و می‌توان هم به حقوق بشر معتقد و پایبند بود و هم دیندار باقی ماند. در این جا شبستری از آوردن مثالهای مناقشه‌برانگیز اجتناب می‌کند، در حالیکه مثال، روشن کننده‌ی هر بحثی است و او سالهاست که نقدهای آثارش را می‌خواند و درست می‌داند که هضم کدام قسمت از بیانیّه‌ی سی مادّه‌ای حقوق بشر برای عالمان دینی دشوار است.
گام دوّم: احمد احمدی نقدی بر این سخنرانی نوشت و مسائلی را که بسیار شنیده‌ایم عنوان کرد با لحنی عتاب‌آمیز و البتّه دعوت به مناظره‌ی تلویزیونی. وی آنچه را از شبستری نقل کردم را به این معنا گرفت که او تنها دین را شامل عبادات می‌داند و مسائل اجتماعی را جزو دین نمی‌شمارد. این برداشت پس از اینکه سالها از انتشار کتابهای شبستری می‌گذرد بسیار عجیب- ولی قابل پیش بینی- بود. می‌گویم قابل پیش بینی چون شبستری باید وارد گود شود و مثالها را حلّاجی کند. منظور شبستری این نیست که مثلاً هم‌جنس بازی که در اعلامیّه‌ی جهانی ِحقوق بشر نفی نشده است، مجاز است. او می‌گوید که از آنجا که انسان ِدیندار مقیّد به احکام الهی است پس باید از آن اجتناب کند ولی بر اساس وجدان و اختیار فردی. در عین حال در جامعه می‌تواند این امر مجازات نداشته باشد، مثل نماز که واجب است ولی نخواندنش مجازات ندارد یا بحث‌هایی که پیرامون حجاب راه افتاد این اواخر.
گام سوّم: شبستری به برخی از ایرادهای احمدی جواب می‌دهد که احکام فقهی یقینی نیست و همین حالا بر اساس تشخیص رئیس قوّه‌ی قضائیّه سنگسار- یعنی مجازات هم‌جنس‌بازی- را متوقّف کرده‌اند و برخی فقیهان صحبت از تساوی دیه زن و مرد می‌کنند. شاید او به دلیل تعصّب مذهبی پیرامون این مباحث وارد بحث‌های جزئی‌تر نمی‌شود ولی ایرادی که می‌توانم همینجا هم به شبستری بگیرم و هم به بسیاری از روشنفکران دینی- در قالب یک سؤال- این است: چرا فتوای آن فقیه که دیه را مساوی می‌گیرد یا نظری می‌دهد که بسیار به اعلامیّه‌ی جهانی حقوق بشر نزدیک است و به دلیل عمل مقلّدانش به مرحله‌ی عمل هم درمی‌آید به اندازه‌ی سخنان او که صرفاً بحث‌هایی تئوریک هستند، جنجال به پا نمی‌کند؟ هر دو که ظاهراً به یک نتیجه منتج می‌شوند؟ دقّت در جواب این سوال بسیار راهگشاست که آن را به آینده موکول می‌کنم چون مجال بیشتری می‌طلبد.
گام چهارم: محمّد محمّدرضایی از شاگردان احمدی جوابی به شبستری می‌دهد که حاوی نکات جدیدی نیست و آنها را در نقدهای او و همفکرانش بر سروش و شبستری دیده و خوانده‌ایم. تنها یک نکته در پایان گفتارش توجّه مرا جلب کرد و آن هم تمایز بین عدالت و آزادی ِ- سکولار از دید او- و عدالت و آزادی ِدینی بود که مرا یاد بحث‌های قدیمی اشاعره و معتزله در باب حسن و قبح و مسائل دیگر انداخت. عجب که معضلات فکری بشر حل که نمی‌شود هیچ، هرچه می‌گذرد داغتر و جنجالی‌تر می‌شود.
در ادامه‌ی حمایت این جانب از انواع بحث‌های فکری و تشویق ناخن‌زنی طبعاً از این بحث- گرچه نکته‌ی نویی نداشت- خوشحال شدم ولی نباید همینجا تمام شود. این دیوار بی‌اعتمادی میان روشنفکران و عالمان دینی باید برداشته شود و شاید همان مناظره‌‌ی تلویزیونی آغازش باشد. بله با یک ساعت و دو ساعت صحبت چیزی عوض نمی‌شود ولی نیاز فعلی ما به همزبانی است. امیدوارم که همفکری و همدلی هم از تبعاتش باشد. شاگرد پروری و فقط خود را در آینه‌ی تحسین همفکران خود دیدن- برای هر دو طرف- چیزی را عوض نمی‌کند؛ مشکلات جدّی به جای می‌مانند و تنها گاهگاهی باید شاهد چنین نامه‌نگاری‌های دورادوری باشیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics