ایراد گفتوگونویسی در سینمای ایران تحت تأثیر عواملی است که سه تای آن از دید من اینهاست:
۱. تاریخچهی سینمای ایران. سینماگران به جای آنکه کلام خود را از دهان مردم بگیرند، بیشتر تحت تأثیر آنچه در سینما دیدهاند هستند، همه نوع فیلم حتّی فیلمفارسی. لاتهای امروزی مثل جاهلهای چهاردههی پیش حرف میزنند و کلام واقعی توده را تنها در فیلمهای مستند یا تحقیقهای میدانی میبینیم. گفتوگوهای فیلمهای اخیر ملاقلیپور جاندار و اثرگذار بود از او دربارهی گفتوگونویسیاش پرسیدند، گفت:همیشه یک موضوع که به نظرم میرسد ابتدا آنرا داستانوار بسط میدهم. قبل از نوشتن دیالوگها، چندین روز سوار تاکسی میشوم و ازین طرف شهر به آن طرف میروم به همراه یک دفترچه یادداشت و حرف مردم و اصطلاحهای تازهشان را مینویسم. او فیلمسازی غریزی بود و بدون آموزش، خوب راه خود را انتخاب میکرد؛ حیف که تازه در آستانهی بردادن از دست رفت.
۲. بسیاری از بنیادگذاران سینمای نو ایران از تآتر آمدند و آنها هم که نیامدند کم از تآتر اثر نپذیرفتند. سینما در آغاز دههی پنجاه در ایران جدّی شد ولی تآتر بسیار زودتر از آن راه افتاده بود. سینما به دلیل استفادهی گسترده از امکاناتی نظیر تدوین و فضای بسیار وسیعتر و موسیقی، نیاز کمتری به گفتوگو دارد، به نسبت ِتآتر که به دلیل محدودیّتهایش به گفتار اتّکای بیشتری دارد. به این بیفزایید متون اولیّهای که در ایران به روی صحنه رفت، عموماً پردیالوگ و نحوهی ادای آن نیز با سینما متفاوت بود. بازیگر باید با صدای بلند جملاتی واضح و بی ابهام را تلفّظ میکرد و این با سینما که قرار است آینهی زندگی واقعی ما باشد از اساس فرق دارد.
۳. طیف سینمادوست در ایران هیچگاه از دیدن فیلمهای دوبله بینیاز نبوده چون کمتر با زبان اصلی آشنایی داشتند و برای بالا بردن فرهنگ بصری خود ناچار از دیدن فیلمهای ترجمه و دوبله شده بودند وهستند. امکان ترجمهی فیلمها به دست مترجمان زبردست حرفهای- که بسیار گران بودند- نبود، پس کسانی با سوادی پایینتر این مهم را به عهده گرفتند. نتیجه راه یابی الگوهای زبان بیگانه- عمدتاً انگلیسی- به همراه جایگزینهای نادرست به زبان فارسی شد. مثال زیاد است ولی تا همین الآن در سریالها و فیلمها، « چرا که نه؟»- به جایWhy not- استفاده میشود.از همین دست است کاربرد نابهجای ضمایر. در فارسی با آمدن فعل از آوردن ضمیر خود داری میشود ولی در ترجمهها مدام ضمیر سوّم شخص- با تلفّظ ِ« اون»- را میشنویم. همین طور است استفاده از « یک» پیش از اسامی معرفه و جایی که به آن نیاز نیست. من یه زنم! مگر قرار بود چندتا باشی؟ نام یکی از اوّلین فیلمهای سالم فارسی به کارگردانی سهراب شهید ثالث، « یک اتّفاق ساده» است. نگاهی به کتاب « غلط ننویسیم» نجفی انبوهی از این اشکالات را به ما نشان میدهد. این رسم نادرست به سریالها و فیلمهای فارسی نیز راه پیدا کرده است. از این هفته پخش ِ« حلقهی سبز» حاتمی کیا شروع شد. متأسّفانه انبوهی از این تأثیرپذیریهای کلامی را در کار او میتوان مشاهده کرد.
آنچه برشمردم تنها بخشی از اشتباههایی بود که در زبان نمایشی ما را پیدا کرده و البتّه در مقابل به زبان کتابی و فخیم بیضایی و زبان طبیعی و سالم مهرجویی هم میتوان اشاره کرد. امیدوارم نسل جوان بتواند با مطالعه و خودآموزی راه خود را از آنچه به نادرست جا افتاده، جدا کند.
۱. تاریخچهی سینمای ایران. سینماگران به جای آنکه کلام خود را از دهان مردم بگیرند، بیشتر تحت تأثیر آنچه در سینما دیدهاند هستند، همه نوع فیلم حتّی فیلمفارسی. لاتهای امروزی مثل جاهلهای چهاردههی پیش حرف میزنند و کلام واقعی توده را تنها در فیلمهای مستند یا تحقیقهای میدانی میبینیم. گفتوگوهای فیلمهای اخیر ملاقلیپور جاندار و اثرگذار بود از او دربارهی گفتوگونویسیاش پرسیدند، گفت:همیشه یک موضوع که به نظرم میرسد ابتدا آنرا داستانوار بسط میدهم. قبل از نوشتن دیالوگها، چندین روز سوار تاکسی میشوم و ازین طرف شهر به آن طرف میروم به همراه یک دفترچه یادداشت و حرف مردم و اصطلاحهای تازهشان را مینویسم. او فیلمسازی غریزی بود و بدون آموزش، خوب راه خود را انتخاب میکرد؛ حیف که تازه در آستانهی بردادن از دست رفت.
۲. بسیاری از بنیادگذاران سینمای نو ایران از تآتر آمدند و آنها هم که نیامدند کم از تآتر اثر نپذیرفتند. سینما در آغاز دههی پنجاه در ایران جدّی شد ولی تآتر بسیار زودتر از آن راه افتاده بود. سینما به دلیل استفادهی گسترده از امکاناتی نظیر تدوین و فضای بسیار وسیعتر و موسیقی، نیاز کمتری به گفتوگو دارد، به نسبت ِتآتر که به دلیل محدودیّتهایش به گفتار اتّکای بیشتری دارد. به این بیفزایید متون اولیّهای که در ایران به روی صحنه رفت، عموماً پردیالوگ و نحوهی ادای آن نیز با سینما متفاوت بود. بازیگر باید با صدای بلند جملاتی واضح و بی ابهام را تلفّظ میکرد و این با سینما که قرار است آینهی زندگی واقعی ما باشد از اساس فرق دارد.
۳. طیف سینمادوست در ایران هیچگاه از دیدن فیلمهای دوبله بینیاز نبوده چون کمتر با زبان اصلی آشنایی داشتند و برای بالا بردن فرهنگ بصری خود ناچار از دیدن فیلمهای ترجمه و دوبله شده بودند وهستند. امکان ترجمهی فیلمها به دست مترجمان زبردست حرفهای- که بسیار گران بودند- نبود، پس کسانی با سوادی پایینتر این مهم را به عهده گرفتند. نتیجه راه یابی الگوهای زبان بیگانه- عمدتاً انگلیسی- به همراه جایگزینهای نادرست به زبان فارسی شد. مثال زیاد است ولی تا همین الآن در سریالها و فیلمها، « چرا که نه؟»- به جایWhy not- استفاده میشود.از همین دست است کاربرد نابهجای ضمایر. در فارسی با آمدن فعل از آوردن ضمیر خود داری میشود ولی در ترجمهها مدام ضمیر سوّم شخص- با تلفّظ ِ« اون»- را میشنویم. همین طور است استفاده از « یک» پیش از اسامی معرفه و جایی که به آن نیاز نیست. من یه زنم! مگر قرار بود چندتا باشی؟ نام یکی از اوّلین فیلمهای سالم فارسی به کارگردانی سهراب شهید ثالث، « یک اتّفاق ساده» است. نگاهی به کتاب « غلط ننویسیم» نجفی انبوهی از این اشکالات را به ما نشان میدهد. این رسم نادرست به سریالها و فیلمهای فارسی نیز راه پیدا کرده است. از این هفته پخش ِ« حلقهی سبز» حاتمی کیا شروع شد. متأسّفانه انبوهی از این تأثیرپذیریهای کلامی را در کار او میتوان مشاهده کرد.
آنچه برشمردم تنها بخشی از اشتباههایی بود که در زبان نمایشی ما را پیدا کرده و البتّه در مقابل به زبان کتابی و فخیم بیضایی و زبان طبیعی و سالم مهرجویی هم میتوان اشاره کرد. امیدوارم نسل جوان بتواند با مطالعه و خودآموزی راه خود را از آنچه به نادرست جا افتاده، جدا کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.