گفتوگو از جذّابترین مولّفههای سینمای کیارستمی است. تا جایی که برخی از فیلمهای اخیر او (ده مثلاً) تنها گفتوگوست. استفادهی او از بازیگران غیرحرفهای و عالی بودن گفتوگوها، پارادوکس جالبی است. اگر بازیگران حرفهای نیستند چرا اینقدر شگفتیآور و غیرمنتظره ما را غافلگیر میکنند؟ کیارستمی سینما را از خود سینما فراگرفتهاست. آرام و بیتکلّف جلو آمده و شیوههای خاص خود را ابداع کرده است. به دو نوع از روشهای ویژهی او اشاره میکنم.
۱. زیر درختان زیتون از بهترین فیلمهای اوست. در این فیلم بازیگر فیلم حسین رضایی که در فیلم هم اسمش حسین است، عاشق طاهرهای است که او را نمیخواهد. حسین حرفهایی بس حکیمانه میزند، دربارهی زندگی و استدلالهایی برای ازدواج جوانان. یک کمی این حرفها برای دهنش بزرگ است ولی خیلی عادیتر از آن است که احساس کنیم دارد بازی میکند. کیارستمی او را در قهوهخانهای در رستمآباد یافت و به او پیشنهاد بازی داد. سپس حدود چند ماه باهم مرتبط بودند، در این چند ماه کیارستمی آنچه میخواست را غیر مستقیم به او یاد داد. فرض کنید به او میگفت که برای ریشهکنی فقر یک راه حلّ ساده وجود دارد و این هم این است که پسران پولدار دختران فقیر را بگیرند و پسران فقیر با دختران پولدار ازدواج کنند؛ اینطوری همه از بینوایی در میآیند. دفعهی بعد- با شناخت از روحیهی جوان که اندکی خیالباف و خودستا بود- به او میگفت راستی راهی برای ریشهکنی فقر به ذهنت نمیرسد؟ و جوان کم حافظه با آب و تاب آنچه در بالا گفتم را به عنوان نظر خود به او میگفت و کیارستمی هم تحسینش میکرد که باریکلا چه راه خوبی! در فیلم جوان فکر میکند که دارد حرفهای خود را میزند- پس بازی و تصنّعی در کار نیست- ولی در حقیقت آموزههای فیلمساز زیرک ما را تکرار میکند.
۲. طعم گیلاس معروفترین فیلم اوست که برخی از مهمترین سکانسهایش گفتوگوی آقای بدیعی با کسانی است که از آنها میخواهد فردا اگر در چاله خوابید کمی خاک روی او بریزند. شاید بسیاری ندانند که همایون ارشادی- بازیگر نقش بدیعی- با هیچکدام از کسانی که سوار ماشینش شدند رودررو نشد و صحبت نکرد. کیارستمی خود پشت فرمان مینشست و با این افراد گفتوگو میکرد. مثلاً به طلبهی جوان افغانی میگفت که من قصد خود کشی دارم و او هم آنچه در مورد حرام بودن این کار بلد بوده به او تحویل میداده و همینطور بقیّه با اندک تفاوتی . بعد ارشادی پشت فرمان مینشسته و کیارستمی در جایگاه مسافر از او بازی میگرفته است. کیارستمی به هنگام تدوین، نماهای جداگانه را جوری تدوین کرده که همه فکر میکنند واقعاً ارشادی و آن طلبه یا آن سرباز یا آقای باقری همزمان در ماشین بودهاند که اشتباه است.
۱. زیر درختان زیتون از بهترین فیلمهای اوست. در این فیلم بازیگر فیلم حسین رضایی که در فیلم هم اسمش حسین است، عاشق طاهرهای است که او را نمیخواهد. حسین حرفهایی بس حکیمانه میزند، دربارهی زندگی و استدلالهایی برای ازدواج جوانان. یک کمی این حرفها برای دهنش بزرگ است ولی خیلی عادیتر از آن است که احساس کنیم دارد بازی میکند. کیارستمی او را در قهوهخانهای در رستمآباد یافت و به او پیشنهاد بازی داد. سپس حدود چند ماه باهم مرتبط بودند، در این چند ماه کیارستمی آنچه میخواست را غیر مستقیم به او یاد داد. فرض کنید به او میگفت که برای ریشهکنی فقر یک راه حلّ ساده وجود دارد و این هم این است که پسران پولدار دختران فقیر را بگیرند و پسران فقیر با دختران پولدار ازدواج کنند؛ اینطوری همه از بینوایی در میآیند. دفعهی بعد- با شناخت از روحیهی جوان که اندکی خیالباف و خودستا بود- به او میگفت راستی راهی برای ریشهکنی فقر به ذهنت نمیرسد؟ و جوان کم حافظه با آب و تاب آنچه در بالا گفتم را به عنوان نظر خود به او میگفت و کیارستمی هم تحسینش میکرد که باریکلا چه راه خوبی! در فیلم جوان فکر میکند که دارد حرفهای خود را میزند- پس بازی و تصنّعی در کار نیست- ولی در حقیقت آموزههای فیلمساز زیرک ما را تکرار میکند.
۲. طعم گیلاس معروفترین فیلم اوست که برخی از مهمترین سکانسهایش گفتوگوی آقای بدیعی با کسانی است که از آنها میخواهد فردا اگر در چاله خوابید کمی خاک روی او بریزند. شاید بسیاری ندانند که همایون ارشادی- بازیگر نقش بدیعی- با هیچکدام از کسانی که سوار ماشینش شدند رودررو نشد و صحبت نکرد. کیارستمی خود پشت فرمان مینشست و با این افراد گفتوگو میکرد. مثلاً به طلبهی جوان افغانی میگفت که من قصد خود کشی دارم و او هم آنچه در مورد حرام بودن این کار بلد بوده به او تحویل میداده و همینطور بقیّه با اندک تفاوتی . بعد ارشادی پشت فرمان مینشسته و کیارستمی در جایگاه مسافر از او بازی میگرفته است. کیارستمی به هنگام تدوین، نماهای جداگانه را جوری تدوین کرده که همه فکر میکنند واقعاً ارشادی و آن طلبه یا آن سرباز یا آقای باقری همزمان در ماشین بودهاند که اشتباه است.
نام کارهای من درآوردی کیارستمی را گفتوگونگاری گذاشتم؛ زیرا نوشتنی در کار نیست و چون صورتگری که نقشی را مینگارد او هم با دوربینش آنچه در خیالش هست را به تصویر میکشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.