پرسش دوّم را اکو با این یادآوری ِظاهراً غیرلازم آغاز میکند که من با شما به عنوان یک دیندار سخن میگویم نه یکی از بزرگان کلیسا. خوب این یعنی بحث قرار است جدّی شود و در ادامه هم میگوید که چرا بحث را بر سر موارد توافق پی بگیریم و مثلاً بفهمیم که هردو با قتلعامهای انسانی مخالفیم و مانند آن؟ بهتر نیست که سر موارد اختلاف برویم؟ او پرسشی نه چندان سخت را برای طرح برمیگزیند؛ پرسش از دلیل مخالفت کلیسا با سقط جنین و اینکه حیات انسان دقیقاً از کجا و کی آغاز میشود. اکو مینویسد تاکنون پیش نیامده که زنی ناخواسته از من باردار شود تا بخواهم در موقعیّت تصمیم گیری قرار بگیرم ولی اگر چنین میشد بیگمان از او میخواستم که فرزند را نگه دارد چون حیات را موهبتی شگفتانگیز میدانم ولی در عین حال حق نخواهم داشت که خواست خود را بر بدن او تحمیل کنم. او با تأکید بر اینکه اینها پرسشهای اوست و نه انکار او، به تناقضهای بشری در این مورد اشاره میکند که توان دیدن کشتن حیوانی را ندارد ولی گوشتش را به راحتی میخورد یا کرمی را زیر پا له نمیکند ولی پشهای را بهراحتی میکشد. اکو میپرسد جنین انسان است؟ حیات او درست از کجا آغاز میشود؟ چند ماهگی؟ چند هفتگی؟ آیا دور ریختن منی هم قتل نفس به حساب میآید؟ از دید او نمیتوان مرز دقیق انسانشدن جنین را مشخص کرد، پس بهتر است که قضاوت دربارهی فرزند ناخواسته را به خود زن بسپاریم تا تصمیم بگیرد و خود مسؤول تصمیم خود مقابل وجدان و خدایش باشد.
کاردینال ابتدا ایرادهایی را به طرح سؤال او میگیرد که بحث از حیات چیزی است و اجرای قانون طبق آن چیزی دیگر و پس از یکی دو اشکال لغوی به اکو میگوید که حیات در انجیل به سه معناست: الف. حیات جسمانی(bios) ب. حیات روانی(psyche) ج. حیات یزدانی(zoe). انسان باید بکوشد که به سوّمی برسد و در حقیقت حیات انسانی جزئی از حیات خداوند است. اکو پرسیده بود که حیات چیست و از کجا آغاز میشود و کاردینال میگوید که به چیستی پاسخ دادم ولی از کجا را نه فیلسوف هستم و نه زیستشناس ولی حالا که معلوم شد که حیات چقدر گرانبهاست پس والاترین حرمت را میطلبد.
خوب شاید با من همعقیده باشید که باید گفت اکو یک به هیچ جلو میافتد. کاردینال با اشکالهای اوّل نامه کمی کلافه نشان میدهد و با جوابهایی که بازگو کردن عقاید دینی است نه جوابهایی که برای یک لاادری یا بیطرف قابل قبول باشد، آیه و اصطلاح ردیف میکند. پرسش اصلی اکو از زمان انسان شدن جنین بود نه معنای حیات و از آنجا به دنبال مشکل حرمت سقط جنین بود که کاردینال اصلاً به آن نپرداخت و همهی اینها یعنی برتری اکو. تازه اکو همانطور که گفتم سؤالی نه چندان سخت را طرح کرد. سقط جنین چیزی است که همانطور که موافقانی دارد مخالفان بسیاری حتی از قشر غیرمذهبی دارد ولی آنچه میتوانست کاردینال را به دردسر بیشتری بیندازد، حرمت جلوگیری از بارداری است. این حرمت در آفریقا و مناطقی از این دست که با مشکل ایدز روبهرو هستند تا کنون باعث مرگومیرهای زیادی شدهاست. این کار که در ادیان دیگر از جمله اسلام بیاشکال است و عرف کنونی جهان آنرا پذیرفته است، هنوز در کلیسای کاتولیک حل نشده و گویا تازه در دستور بررسی قرار گرفته است. اکو نه اینکه این موضوع را نداند ولی آگاهانه ترجیح میدهد فقط یک گام روبه جلو بردارد و کار را به آهستگی به پیش ببرد.
اکو در نامهی سوّم خود از دید من تیغ را از رو میبندد و مینویسد: در نامهی قبل نشان دادید که تأمّلات شما کشیشان تا چه حد میتواند دردناک باشد و اینکه تمام کسانی را که از شما انتظار دارند نقش غیبگویان معابد را بازی کنید ناامید کردید. در جملهی اول به این اشاره میکند که خودتان هم در گیر تناقضهای افکارتان هستید و خود از این مسأله رنج میبرید و ادامه میدهد که جوابت کافی نبود و کسانی که فکر میکردند بزرگان کلیسا تمام جوابها را در آستین دارند، سرخورده شدند.
سپس اکو پرسش دوّم خود را دربارهی تفاوت بین زن و مرد واینکه چرا زنان حق ندارند در دین مسیحیّت کشیش شوند، مطرح میکند. به دلیل اینکه حواریان مسیح که مرد بودند؟ بسیاری از اعمال مسیح طبق فرهنگ آن زمان بود و الآن نباید همانطور عمل شود، مثلاً اگر او به قیصر روم خراج میداد الآن نباید پیروانش به آخرین بازماندهی سلسلهی هابسبورگ مالیات دهند. مسیح اگر در ژاپن مبعوث میشد احتمالاً برنج و ساکی را تبرّک میکرد و تازه نباید فراموش کرد که مسیح از یکی از همین زنان به دنیا آمده است و پس از رستاخیزش به میان جمعی از زنان- و نه مردان- رفت. آیا زنان کمعقلتر از مردانند؟ بعید میدانم که بزرگان کلیسا چنین نظری داشته باشند. آیا زنان زائو یا حائض از کشیشی که ایدز گرفته باشد ناپاکترند؟ از یاد نبریم زنانی بودهاند که به آنها موهبت غیبگویی عطا شده یا آموزگارانی روحانی بودهاند [ و به مقام قدّیسی رسیدهاند] پس چرا زنان نمیتوانند کشیش شوند؟
در شش نامهی ردوبدل شده ابتدا اکو دست دوستی دراز میکند و بعد با پرسشی که جوابی درخور دریافت نمیکند پیش میافتد و حالا صریحتر به میدان میآید. سه نامهی باقیمانده که جواب کاردینال به پرسش دوّم اکو و - این بار- پرسش نخست کاردینال از اکو و جواب اکوست را فردا میآورم.
کاردینال ابتدا ایرادهایی را به طرح سؤال او میگیرد که بحث از حیات چیزی است و اجرای قانون طبق آن چیزی دیگر و پس از یکی دو اشکال لغوی به اکو میگوید که حیات در انجیل به سه معناست: الف. حیات جسمانی(bios) ب. حیات روانی(psyche) ج. حیات یزدانی(zoe). انسان باید بکوشد که به سوّمی برسد و در حقیقت حیات انسانی جزئی از حیات خداوند است. اکو پرسیده بود که حیات چیست و از کجا آغاز میشود و کاردینال میگوید که به چیستی پاسخ دادم ولی از کجا را نه فیلسوف هستم و نه زیستشناس ولی حالا که معلوم شد که حیات چقدر گرانبهاست پس والاترین حرمت را میطلبد.
خوب شاید با من همعقیده باشید که باید گفت اکو یک به هیچ جلو میافتد. کاردینال با اشکالهای اوّل نامه کمی کلافه نشان میدهد و با جوابهایی که بازگو کردن عقاید دینی است نه جوابهایی که برای یک لاادری یا بیطرف قابل قبول باشد، آیه و اصطلاح ردیف میکند. پرسش اصلی اکو از زمان انسان شدن جنین بود نه معنای حیات و از آنجا به دنبال مشکل حرمت سقط جنین بود که کاردینال اصلاً به آن نپرداخت و همهی اینها یعنی برتری اکو. تازه اکو همانطور که گفتم سؤالی نه چندان سخت را طرح کرد. سقط جنین چیزی است که همانطور که موافقانی دارد مخالفان بسیاری حتی از قشر غیرمذهبی دارد ولی آنچه میتوانست کاردینال را به دردسر بیشتری بیندازد، حرمت جلوگیری از بارداری است. این حرمت در آفریقا و مناطقی از این دست که با مشکل ایدز روبهرو هستند تا کنون باعث مرگومیرهای زیادی شدهاست. این کار که در ادیان دیگر از جمله اسلام بیاشکال است و عرف کنونی جهان آنرا پذیرفته است، هنوز در کلیسای کاتولیک حل نشده و گویا تازه در دستور بررسی قرار گرفته است. اکو نه اینکه این موضوع را نداند ولی آگاهانه ترجیح میدهد فقط یک گام روبه جلو بردارد و کار را به آهستگی به پیش ببرد.
اکو در نامهی سوّم خود از دید من تیغ را از رو میبندد و مینویسد: در نامهی قبل نشان دادید که تأمّلات شما کشیشان تا چه حد میتواند دردناک باشد و اینکه تمام کسانی را که از شما انتظار دارند نقش غیبگویان معابد را بازی کنید ناامید کردید. در جملهی اول به این اشاره میکند که خودتان هم در گیر تناقضهای افکارتان هستید و خود از این مسأله رنج میبرید و ادامه میدهد که جوابت کافی نبود و کسانی که فکر میکردند بزرگان کلیسا تمام جوابها را در آستین دارند، سرخورده شدند.
سپس اکو پرسش دوّم خود را دربارهی تفاوت بین زن و مرد واینکه چرا زنان حق ندارند در دین مسیحیّت کشیش شوند، مطرح میکند. به دلیل اینکه حواریان مسیح که مرد بودند؟ بسیاری از اعمال مسیح طبق فرهنگ آن زمان بود و الآن نباید همانطور عمل شود، مثلاً اگر او به قیصر روم خراج میداد الآن نباید پیروانش به آخرین بازماندهی سلسلهی هابسبورگ مالیات دهند. مسیح اگر در ژاپن مبعوث میشد احتمالاً برنج و ساکی را تبرّک میکرد و تازه نباید فراموش کرد که مسیح از یکی از همین زنان به دنیا آمده است و پس از رستاخیزش به میان جمعی از زنان- و نه مردان- رفت. آیا زنان کمعقلتر از مردانند؟ بعید میدانم که بزرگان کلیسا چنین نظری داشته باشند. آیا زنان زائو یا حائض از کشیشی که ایدز گرفته باشد ناپاکترند؟ از یاد نبریم زنانی بودهاند که به آنها موهبت غیبگویی عطا شده یا آموزگارانی روحانی بودهاند [ و به مقام قدّیسی رسیدهاند] پس چرا زنان نمیتوانند کشیش شوند؟
در شش نامهی ردوبدل شده ابتدا اکو دست دوستی دراز میکند و بعد با پرسشی که جوابی درخور دریافت نمیکند پیش میافتد و حالا صریحتر به میدان میآید. سه نامهی باقیمانده که جواب کاردینال به پرسش دوّم اکو و - این بار- پرسش نخست کاردینال از اکو و جواب اکوست را فردا میآورم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.