اگر اهل سنّت به کسی « امام» بگویند خیلی عجیب نیست چون این واژه معنایی قدسی برایشان ندارد ولی شیعه چرا. در قرن حاضر به دو نفر امام گفتهاند یکی در ایران و توسط شیعیان ایران: امام خمینی و یکی در لبنان و به وسیلهی شیعیان آنجا: امام موسی صدر. هر دو با تفاوتهایی در روش؛ اولی انقلابی و دومی اصلاحگر. اولی درچارچوب تفکر سنّتی و دومی نواندیشی بی پروا.
سیّد موسی صدر و سیّد موسی شبیری زنجانی- از مراجع فعلی- با هم ملبّس شدند. یکی راه پدر را ادامه داد و دیگری نه. موسی صدر به دانشگاه رفت و حقوق اقتصادی خواند و دو زبان فرانسه و انگلیسی را هم اضافه بر فارسی و عربی فراگرفت. نشریّهی مکتب اسلام را پی ریزی کرد و به فراگیری موسیقی پرداخت. صادق طباطبایی توصیهی او به فراگیری و تحقیق روی موسیقی کلاسیک اروپا را نقل میکند و جالب اینجاست، زمانی که روزنامه خواندن برای طلاب کاری اضافی و بیهوده به حساب میآمد و موسیقی حتی به فتوای کسی مثل آیتالله خمینی مباح نشده بود پس از اجرای سرودی در حسینیه ارشاد ابراز امیدواری میکرد که پای ارکسترهای بزرگ به حسینیهها[!] باز شود.
مطهری او را پنجاه سال جلوتر از زمان میدانست و خود او در اظهار نظری صریح میگفت که مطهری و بهشتی بهخاطر بیرون رفتن از حوزه این شدند و اگر در حوزه میماندند جوّ بسته و قدیمی حوزه اجازهی رشد به آنان نمیداد. خود او نیز به دلیل اینکه اسلام را طبق معیارهای هزاروچهارصد سال پیش نمیپسندید هم از حوزهی قم و هم از حوزهی نجف به نوعی طرد شد و به لبنان رفت. او میگفت که ما باید ببینیم که پیامبر اسلام اگر امروز میان ما بود چه حکمی صادر میکرد نه اینکه حکم آن زمان او را تکرار کنیم.
سیّد موسی صدر و سیّد موسی شبیری زنجانی- از مراجع فعلی- با هم ملبّس شدند. یکی راه پدر را ادامه داد و دیگری نه. موسی صدر به دانشگاه رفت و حقوق اقتصادی خواند و دو زبان فرانسه و انگلیسی را هم اضافه بر فارسی و عربی فراگرفت. نشریّهی مکتب اسلام را پی ریزی کرد و به فراگیری موسیقی پرداخت. صادق طباطبایی توصیهی او به فراگیری و تحقیق روی موسیقی کلاسیک اروپا را نقل میکند و جالب اینجاست، زمانی که روزنامه خواندن برای طلاب کاری اضافی و بیهوده به حساب میآمد و موسیقی حتی به فتوای کسی مثل آیتالله خمینی مباح نشده بود پس از اجرای سرودی در حسینیه ارشاد ابراز امیدواری میکرد که پای ارکسترهای بزرگ به حسینیهها[!] باز شود.
مطهری او را پنجاه سال جلوتر از زمان میدانست و خود او در اظهار نظری صریح میگفت که مطهری و بهشتی بهخاطر بیرون رفتن از حوزه این شدند و اگر در حوزه میماندند جوّ بسته و قدیمی حوزه اجازهی رشد به آنان نمیداد. خود او نیز به دلیل اینکه اسلام را طبق معیارهای هزاروچهارصد سال پیش نمیپسندید هم از حوزهی قم و هم از حوزهی نجف به نوعی طرد شد و به لبنان رفت. او میگفت که ما باید ببینیم که پیامبر اسلام اگر امروز میان ما بود چه حکمی صادر میکرد نه اینکه حکم آن زمان او را تکرار کنیم.
سیّد موسی جامع اضداد بود؛ هم یک شیعی تمام عیار بود و هم با مخالفان از اهل سنّت تا پیروان دیگر ادیان از در آشتی درآمده بود. به راستی آیا جز او روحانی دیگری سراغ داریم که به کلیسا برود و در جایگاه وعظ کشیشان، مسیحیان را موعظه کند؟ آیا میتوان انتظار داشت که جز او فقیه شیعهی دیگری عقد ازدواج بین دو جوان مسیحی را جاری کند و آنها هم او را چون یک روحانی همکیش- بلکه بالاتر- قبول داشته باشند؟ از یک سو شعار آشتی میدهد و از یک سو سازمانی نظامی با نام اختصاری امل (مخفّف«افواج مقاومت لبنان») را بنا مینهد. هم محبوب خمینی است تا جایی که خمینی او را پس از پیروزی انقلاب ایران برای ادارهی کشور مناسب میبیند و هم پس از فوت آقای حکیم به جای اعلام نام خمینی، خویی را به عنوان مرجع اعلام میکند! از همه مهمتر امروز هم او را حلوا حلوا میکنند وهم در زمان خودش مورد بدترین اتهامها قرار میگرفت. کجا هستند کسانی که او را به عامل امپریالیسم بودن متهم کردند؟ سیّد حمید روحانی -که بعدها هم دیدیم چگونه برای شریعتی پروندهسازی کرد- میگفت که این دو پسر عمو- سیّدموسی و سیّدمحمّدباقر صدر- از عوامل موساد هستند، حالا جرأت تکرار حرفهایش را دارد؟ جلالالدّین فارسی هم در روزنامههای فلسطینی علیه او مقاله مینوشت و او را دستنشاندهی آمریکا و اسرائیل میخواند.
سیّدموسی همچون نیای خود سیّدجلالالدّین اسدآبادی از زیستن در جوار قدرت نمیهراسید و با شاهان و رئیسان کشورها رفت و آمد داشت و حتی یکی از ملاقاتهای او با شاه بود که منجر به آزادی هاشمی رفسنجانی از گروه روحانیانی شد که بعدها همه اعدام شدند. اما این رفت و آمدها برای او عاقبت خوشی نداشت و در جریانی که همه میدانیم توسط دیوانهای به نام قذافی ربوده و حبس شد و تمام عوامل ربودن او نیز بلافاصله معدوم شدند تا مثلاً ردّ پایی به جا نماند. اما اخبار حاکی از زنده بودن اوست. علاوه بر اینکه بسیاری از افراد آزادشده از زندانهای لیبی از وجود فردی با مشخّصات امام صدر حکایتها دارند، گویا فیلمی بسیار کوتاه - در حدّ چند ثانیه- از روحانی بلندبالای یک متر و نود و هشت سانتی متری با محاسنی سپید نیز وجود دارد که در یک پادگان با عمّامه و لبّاده از کنار سربازان میگذرد. فیلم مخفیانه و با موبایل گرفته شده تا گواهی باشد بر زنده بودن یکی از شخصیتهای شگفت و به شدت غریب معاصر که متفاوت زیست و در واقعهای عجیب به راستی «امام» گونه به سراپردهی غیبت رفت.
از این که بازیافتم تان خوش حال ام؛ گمان کردم شما با تیغ سانسور به غیبت ناخواسته ای دچار شده اید.
پاسخحذففیلمی که نوشته اید باید فیلمی باشد که مرحوم آسید مهدی روحانی از پاریس برای مرحوم حاج آقا رضای صدر فرستادند و دلیل حیات آقا موسی می دانستند. آقای روحانی البته ادعای آزادی قریب الوقوع آقا موسی را هم مطرح کرد که چنان نشد و او هم در پاریس به گمنامی درگذشت. هیچ وقت هم نگفت که این فیلم را از کجا به دست آورده است. مرحوم حاج آقا رضای صدر اعتقاد راسخی داشت که فرد مبهم داخل عکس آقا موسی است. اما کسانی که فیلم را دیده اند و آقا موسی را هم دیده بودند، امکان تشخیص قاطع را نفی می کنند. فیلم موبایل نیست. چون در آن زمان هنوز موبایلی نبوده ظاهراً. پادگان یا زندان بودن آن هم مشخص نیست. باز هم درباره ی آقا موسی بنویسید که هر چه بیشتر نوشته و خوانده می شود، شوق دیدار اش بیشتر می شود. رهرویی راه او هم که دل طوفان طلبد و هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست.
پاسخحذف