کانون یا انجمن؟



علی‌اکبر ولایتی به ریاست انجمن قلم ایران انتخاب شد. انجمن قلم ایران نام جایی است که قرار بود و هست که بدیل و جایگزین کانون نویسندگان ایران باشد. جمعی از نویسندگان ِانقلابی که جهت‌گیری فکری و سیاسی اعضای کانون را نمی‌پسندیدند، دست به این کار زدند، مدّتی محمّدرضا سرشار رئیس بود و حالا ولایتی. ایجاد هر صنف با هر نامی ظاهراً آزاد است ولی آنچه مهم است که انجمن جهانی قلم در هر کشور تنها یک گروه را به رسمیّت می‌شناسد و طبیعی است که این گروه کانون باشد نه تازه‌واردان. کانون نویسندگان سالها سابقه و مبارزه در رژیم گذشته را در سابقه دارد و دیرزمانی است که نمایندگی انحصاری نویسندگان ایرانی را در جلسات پن به عهده دارد. نمونه‌اش حضور عبدالکریم سروش در یکی از اجلاس‌های پن که با ممانعت روبه‌رو شد و با ناراحتی مکان را ترک کرد. اینکه ظهور و ادامه‌ی حیات دو گروه به موازات هم چگونه است را از سه زاویه می‌توان نگریست:
الف. از طرف کانونیان: صد البتّه وجود یک گروه رقیب که ادّعای نمایندگی نویسندگان- یعنی همان چیزی که اهل کانون هم دارند- دارد با نام مشابه انجمن جهانی قلم، خوش آمد آنان نیست. به این اضافه کنید بهره بردن انجمنی‌ها از حمایت نظام و گرفتن پروانه‌ی فعالیّت که به کار آنها رسمیّت می‌بخشد در حالیکه کانون هنوز رسماً به ثبت نرسیده یا نگذاشته‌اند که ثبت شود. خود کانون هم میراث زمانی است که مبارزه با رژیم شاه یک اصل بود و طبیعی است که در دوران فعلی نتواند خود را با مقتضیات جدید وفق دهد. آنان انتخاب شده‌ی همه یا گروه زیادی از نویسندگان نیستند، بلکه گروهی محدود هستند که برای عضویّت دیگران دو شرط ِداشتن دو کتاب و مخالفت با سانسور را گذاشته‌اند و عدّه‌ای به عضویّت آن در آمده‌اند و گروهی هم نه. الآن فعالیت کانون به نوشتن بیانیّه‌هایی گاه به گاه خلاصه شده و در حقیقت گرچه سابقه‌، بزرگان و شهیدانی که در قتلهای زنجیره‌ای داده و تایید پن برایش سرمایه‌ای‌است اما این نهاد را نماینده‌ی رسمی نویسندگان ایران نمی‌کند. و فراموش نکنیم انتقاد بسیاری از نویسندگان غیرمذهبی از کانون را،‌ مانند مصاحبه‌ی اخیر رویایی.
ب. از طرف انجمنی‌ها: علیرغم اینکه این انجمن به‌وسیله‌ی افراد مذهبی برپا شد ولی به هیچ عنوان شامل همه یا بیشتر همین قشر هم نمی‌شود. اکثریّت روشنفکران دینی و شاعران و نویسندگان با این انجمن به مثابه‌ی نهادی شبه دولتی برخورد کردند و عضو آن نشدند. اگر بپرسم تاسیس این انجمن چه سودی دارد، به واقع جا دارد. انجمن جهانی قلم آنرا به رسمیّت نمی‌شناسد و خودشان در داخل کشور آرمانی مثل مبارزه با سانسور که ندارند هیچ، به نوعی آنرا تجویز هم می‌کنند. پس با نبود آن چه فقدانی وجود خواهد داشت؟ رجز خوانی و بدیل بودن برای کانون به تنهایی و بی هیچ مزیّتی چه نفعی دارد؟
ج. نگاه بی طرف: این انشعابها و تاسیس‌ها فایده‌ای برای این مرز و بوم ندارد و باید یاد بگیریم که زیر یک سقف باشیم. گاهی این دو راهی‌ها طبیعی است و آغاز تبادل و اختلاف مثبت افکار، مثل جداشدن روحانیون مبارز از روحانیت ولی اینگونه نهادهایی که هر کدام به تنهایی خود را نماینده‌ی صنفی بدانند،‌ با ازدیاد خود تنها به فرقه‌فرقه شدن آن صنف کمک می‌کنند. کانونیان باید دست دوستی به سوی دیگران دراز کنند و بپذیرند کسانی که در اول نامه‌ی سرگشاده‌‌شان به نام خدا نمی نهند چون بعضی از اعضایش نمی‌پسندند، نمی توانند خود را نماینده‌ی مردمی‌ بداند که اکثریّت قریب به اتّفاقشان مذهبی هستند. اگر بیشتر نویسندگان این کشور عضو صنفی باشند، بعید می‌دانم دولت بتواند در مقابل درخواست پروانه‌ی فعالیت آنان مقاومت کند. البته کانونیان می‌دانند که با باز کردن درها هیئت رئیسه و اعضای اصلی کسان دیگری خواهند بود، پس مقاومت می‌کنند. انجمنی‌ها هم همانطور که گفتم راهی بهتر از شرکت در گروهی گسترده ندارند و گرنه همین فردا جمعی دیگر می‌تواند با نامی دیگر علمی به پا کند. یکی شدن، با توجه به فرقه‌ای شدن کانونی‌ها و عدم تحمّل غیر توسط انجمنی‌ها خیلی خوش‌بینانه است، تازه مشکل توافق بر چگونگی ممیّزی( سانسور) هم برجاست ولی راهی جز این نیست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics