« دیکتاتوری مصلح» اصطلاحی بود که یکی از افرادی که سینمای موسوم به گلخانهای را در ایران به پیش میبرد، در توصیف خود و همراهانش به کار برد. منظور او این بود که سینمای ایران توانایی تحمّل دموکراسی را ندارد و به بیراهه میرود، پس ما با آمریّت- به همراه نیّت خیر- آنرا هدایت میکنیم. شاید حق داشت چون این اواخر و در آستانهی جشن خانهی سینما جدالهای نازیبایی را بین اهل سینما نظاره کردیم. به هر حال این اصطلاح مدّتهاست جای خود را در ادبیّات سیاسی ایران باز کردهاست. منتقدان وضع موجود آنرا برای توصیف نظام ولایی به کار میبرند و برخی از مدافعان این نظام- اغلب در خفا- به صراحت میگویند که بله ما به دیکتاتوری مصلح معتقدیم. نقش مردم در سیاست هیچ است و هرچه هست اوست، ولی به دلیل تقوایی که دارد ما را به بهترین راه میبرد. مطلب امروز نه سیاسی است و نه سینمایی، از مقصود دور نیفتم.
محمود احمدی نژاد در اقدامی ابلهانه میخواست نامزد ریاست فدراسیون شود ولی مشاورانش او را بازداشتند که هر شکستی به پای تو نوشته و از محبوبیّت تو کاسته میشود، پس انصراف داد. جا داشت که علیآبادی هم به توصیهی مشاوران رئیس خود توجه کند چون این آیندهایست که در انتظار او هم هست ولی ضربالمثلی عربی میگوید: العشق یعمی و یصم( عشق انسان را کور و کر میکند) آقایان عشق فوتبالند و فکر میکنند خود مرد مردستانند و به دست پرتوان خویش هر گرهی را خواهند گشود.
مشکل از جایی آغاز شد که میان نامزدان، نام مصطفی آجورلو هم شنیده شد. ابتدا از او خواسته شد که کنارهگیری کند، بعد هم تلاش شد که وی حذف شود که حکایتش را قبلاً نوشتم. با شکایت آجورلو و تأیید صلاحیتش به دست و پا افتادند که با ملاقاتهایی علنی، حمایت دیگران را جلب کنند که عدم موفقیّتشان و آمار نگرانکنندهی نظرسنجیها در حمایت از آجورلو حضرات را وادار به نمایش مسخرهای کرد و آن هم استعفای هماهنگ گروهی از طرفداران آقای رئیس با هم بود تا با به تعویق افتادن انتخابات، زمان بخرند و فکری برای کنترل آجورلو کنند. ترس از تعلیق توسط فیفا اجازهی دخالت بیش از این را نمیدهد و گرنه کار را با انتصاب ِخود یکسره میکردند!
نگفتهها را میتوان در مصاحبهی خبیری، از معدود افراد دانا و آگاه فوتبال ما که به واقع مصداق اسمش است، یافت. علیآبادی با کنار کشیدن به بهترین وجه میتواند آبروی خود را بازخرد ولی عشقی که گفتم بعید است مجال دهد. به هرحال در این دوسال و خوردهای امور عجیب کم ندیدهایم که این هم یکی از آنهاست. باید صبر کرد و دید به کجا میکشد. از صمیم قلب امیدوارم که تلاشهای شبه قانونی آقایان برای تصدّی این پست به جایی منجر نشود و صفایی و آجورلو بر مواضع خود بایستند و کسانی مثل علی دایی هم که رأی خود را به آجورلو دادند، مرعوب ِوعده و وعید حضرات نشوند. چون در این میان آنچه صدمه میبیند ورزش کشور است که از بخت بد ما مورد علاقهی دیکتاتورانی است که ادّعا میکنند مصلح هستند.
محمود احمدی نژاد در اقدامی ابلهانه میخواست نامزد ریاست فدراسیون شود ولی مشاورانش او را بازداشتند که هر شکستی به پای تو نوشته و از محبوبیّت تو کاسته میشود، پس انصراف داد. جا داشت که علیآبادی هم به توصیهی مشاوران رئیس خود توجه کند چون این آیندهایست که در انتظار او هم هست ولی ضربالمثلی عربی میگوید: العشق یعمی و یصم( عشق انسان را کور و کر میکند) آقایان عشق فوتبالند و فکر میکنند خود مرد مردستانند و به دست پرتوان خویش هر گرهی را خواهند گشود.
مشکل از جایی آغاز شد که میان نامزدان، نام مصطفی آجورلو هم شنیده شد. ابتدا از او خواسته شد که کنارهگیری کند، بعد هم تلاش شد که وی حذف شود که حکایتش را قبلاً نوشتم. با شکایت آجورلو و تأیید صلاحیتش به دست و پا افتادند که با ملاقاتهایی علنی، حمایت دیگران را جلب کنند که عدم موفقیّتشان و آمار نگرانکنندهی نظرسنجیها در حمایت از آجورلو حضرات را وادار به نمایش مسخرهای کرد و آن هم استعفای هماهنگ گروهی از طرفداران آقای رئیس با هم بود تا با به تعویق افتادن انتخابات، زمان بخرند و فکری برای کنترل آجورلو کنند. ترس از تعلیق توسط فیفا اجازهی دخالت بیش از این را نمیدهد و گرنه کار را با انتصاب ِخود یکسره میکردند!
نگفتهها را میتوان در مصاحبهی خبیری، از معدود افراد دانا و آگاه فوتبال ما که به واقع مصداق اسمش است، یافت. علیآبادی با کنار کشیدن به بهترین وجه میتواند آبروی خود را بازخرد ولی عشقی که گفتم بعید است مجال دهد. به هرحال در این دوسال و خوردهای امور عجیب کم ندیدهایم که این هم یکی از آنهاست. باید صبر کرد و دید به کجا میکشد. از صمیم قلب امیدوارم که تلاشهای شبه قانونی آقایان برای تصدّی این پست به جایی منجر نشود و صفایی و آجورلو بر مواضع خود بایستند و کسانی مثل علی دایی هم که رأی خود را به آجورلو دادند، مرعوب ِوعده و وعید حضرات نشوند. چون در این میان آنچه صدمه میبیند ورزش کشور است که از بخت بد ما مورد علاقهی دیکتاتورانی است که ادّعا میکنند مصلح هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.