بحث توهّم توطئه را که سهشنبهی هفتهی پیش شروع کردم ادامه میدهم تا به مطلب فردا برسیم. امروز جوابی اجمالی به پرسش دوّم میدهم و فردا هم ضمن نقدی بر یکی از مقالات شهروند که نظر حمید دباشی دربارهی ولی نصر را توطئهپردازی خوانده مطلب را پی میگیرم.
پرسش ۲: آیا علیه ایران توطئهای هست؟ نگاهی گذرا نشان میدهد که آمریکا - که کشور مورد بحث ماست- مدام در جهت تلاش در جهت ادامهی استیلای خود بر جهان است، با هر وسیله. به خلاف اتحادیّهی اروپا که اتحادیّهای اقتصادی است و میتوان با دادن یا ندادن امتیازهایی اقتصادی با آن معامله کرد ولی آمریکا جز کرنش چیزی نمیخواهد؛ با شعاری ساده که شعاری قدیمی است ولی به تازگی علناً بیان شد: هر که با ما نیست، بر ماست.
برای اینکه کوتاهترین راه را برویم به اسناد محرمانهای که پس از سی سال در آمریکا منتشر میشوند اگر مراجعه کنیم میبینیم که به راحتی خود اعتراف به این کار میکنند در حالیکه در آن زمان چه بسا انکار هم میکردند. پس چرا این کار (انتشار اسناد) را میکنند؟ دلایل زیادی میتواند داشته باشد مثل پز آزادی جریان اطلّاعات دادن و از همه مهمتر اظهار و اعلان استیلای خود بر جهان که کردیم و میکنیم و خوب میکنیم. این مسأله حتی در شکستها هم هست. یعنی اگر باختهایم هم خود کردهایم. لات سر گذری را در نظر بیاورید که زخمی بردارد. برای پوشاندن ضعف خود میگوید که خودزنی کرده تا نه تنها ضعف او برملا نشود بلکه دیگران بترسند که کسی که با خود چنین میکند با دیگری چه خواهد کرد. نمونهی این نوع مانورها را در برخی اطلّاعات جهتیافته در مورد ترور کندی یا انفجارهای یازده سپتامبر میتوان یافت که به راحتی بسیاری - از جمله رسانهی ملّی ما- فریب خوردند و احمدی نژاد هم آنرا در مصاحبهی اخیرش بیان کرد.
به مطالب فوق میتوان سابقهی آشکار دخالت آمریکا در کودتای بیست و هشتم مرداد ۳۲ و اسناد بازیابی شدهی سفارت آمریکا را افزود. نباید اینقدر سادهانگار بود که مصاحبههای پیاپی امثال برژینسکی دربارهی گذشته- برای نمونه ویتنام- را با شبکههای مختلف، حمل بر تغییر فکر آنها یا نوعی اعتراف دانست. همانقدر که استفادهی ابزاری از شعارهای زیبای آزادی و حقوق بشر و دموکراسی شیوهی آنان است، رجوع به گذشته و تبیین- و چه بسا بزرگنمایی - نقش خود در رویدادها ادامهی همان بازی است.
متأسّفانه بدنهی این فرهنگ هماهنگ با مغزش- که روابط پیچیدهی پول و اقتصاد و اطّلاعات و سیاست است- عمل میکند. هنر و ژورنالیسم و دانش، خلأی را که توسط این بازگشت به گذشته و تاریخبازی نمیتواند پر شود، جبران میکنند. رسانهها گاه با استفاده از یک نفر کاری میکنند کارستان. فیلم گریه و زاری دروغین یک دختر- که بعد معلوم شد دختر سفیر کویت در آمریکاست- میتواند به تنهایی زمینهی حمله به کویت را فراهم کند. وقی هزاران تن در جنگ جهانی دوم کشته میشوند پسر چهارم یک خانواده ناگهان در مرکز خبرها قرار میگیرد تا پیدا کردن او مرهمی بر از دست رفتن بیشمار کس دیگر باشد( نجات سرباز رایان). فیلمهای ضدجنگ آمریکایی تا مرز معیّنی پیش میروند. تا نشان دادن تنهایی و رنج سربازان ِهمیشه پیروز در جبهه فرضاً و نه قتل عام زنان و مردان عراقی( آش خور - سه پادشاه) اگر هم به تصویر درآید سالها بعد است که نشان دهند نسبت به نسل قبل تا چه حد منتقدند.
شان پن از هنرمندان منتقد آمریکایی است. پن در دیدار با گنجی به صراحت به او گفت که در این ولایت بهتر است از اسرائیل انتقاد نکنی چون حتی روشنفکران از تو دوری خواهند کرد، به همین سادگی. ولی چرا؟ گنجی که مانند احمدی نژاد از حذف اسرائیل نمیگوید بلکه طرفدار دو دولت اسرائیلی و فلسطینی کنار هم است. چرا نباید حرف بزند؟ پن باید از خود بپرسد که در مهد آزادی چرا نتوان از موضوعی حتّی حرف زد و اگر دستهایی نمیگذارند- همان نظریّهی توطئهای که قرار است توهّم باشد-، چرا این دستها با کارهای او و دیگران مخالفت نمیکنند؟ این پرسشی بسیار جدّی است که جوابی در خور میطلبد.
آن مقداری که پن و کلونی در آثارشان نشان میدهند سوپاپ اطمینانی برای فرار از اتّهام اختناق و ایجاد توهّم آزادی است. چیزی که شوروی فاقد آن بود و زمین خورد و چین نیز اگر رشد اقتصادی بیشتر از این هم داشته باشد، به عنوان چالشی مهم فراروی خواهد داشت. پن و دوستانش قصد خیر دارند ولی کارشان تقویت و زهرزدایی از بدنهی حاکمیّت آمریکاست. متأسّفانه مانند هر توهّمی، توهّم آزادی میتواند جایگزین آزادی شود.
مثالهایی از هنر و ژورنالیسم رسانهها زدم، ماند دانش. اینکه امثال برنارد لوئیس و شاگردانش مانند ساموئل هانتینگتون و ولیرضا نصر با طرح نظریّاتی چون برخورد تمدّنها و هلال شیعی چگونه در خدمت دستگاه حاکمهی آمریکا هستند را به فردا وامیگذارم.
پرسش ۲: آیا علیه ایران توطئهای هست؟ نگاهی گذرا نشان میدهد که آمریکا - که کشور مورد بحث ماست- مدام در جهت تلاش در جهت ادامهی استیلای خود بر جهان است، با هر وسیله. به خلاف اتحادیّهی اروپا که اتحادیّهای اقتصادی است و میتوان با دادن یا ندادن امتیازهایی اقتصادی با آن معامله کرد ولی آمریکا جز کرنش چیزی نمیخواهد؛ با شعاری ساده که شعاری قدیمی است ولی به تازگی علناً بیان شد: هر که با ما نیست، بر ماست.
برای اینکه کوتاهترین راه را برویم به اسناد محرمانهای که پس از سی سال در آمریکا منتشر میشوند اگر مراجعه کنیم میبینیم که به راحتی خود اعتراف به این کار میکنند در حالیکه در آن زمان چه بسا انکار هم میکردند. پس چرا این کار (انتشار اسناد) را میکنند؟ دلایل زیادی میتواند داشته باشد مثل پز آزادی جریان اطلّاعات دادن و از همه مهمتر اظهار و اعلان استیلای خود بر جهان که کردیم و میکنیم و خوب میکنیم. این مسأله حتی در شکستها هم هست. یعنی اگر باختهایم هم خود کردهایم. لات سر گذری را در نظر بیاورید که زخمی بردارد. برای پوشاندن ضعف خود میگوید که خودزنی کرده تا نه تنها ضعف او برملا نشود بلکه دیگران بترسند که کسی که با خود چنین میکند با دیگری چه خواهد کرد. نمونهی این نوع مانورها را در برخی اطلّاعات جهتیافته در مورد ترور کندی یا انفجارهای یازده سپتامبر میتوان یافت که به راحتی بسیاری - از جمله رسانهی ملّی ما- فریب خوردند و احمدی نژاد هم آنرا در مصاحبهی اخیرش بیان کرد.
به مطالب فوق میتوان سابقهی آشکار دخالت آمریکا در کودتای بیست و هشتم مرداد ۳۲ و اسناد بازیابی شدهی سفارت آمریکا را افزود. نباید اینقدر سادهانگار بود که مصاحبههای پیاپی امثال برژینسکی دربارهی گذشته- برای نمونه ویتنام- را با شبکههای مختلف، حمل بر تغییر فکر آنها یا نوعی اعتراف دانست. همانقدر که استفادهی ابزاری از شعارهای زیبای آزادی و حقوق بشر و دموکراسی شیوهی آنان است، رجوع به گذشته و تبیین- و چه بسا بزرگنمایی - نقش خود در رویدادها ادامهی همان بازی است.
متأسّفانه بدنهی این فرهنگ هماهنگ با مغزش- که روابط پیچیدهی پول و اقتصاد و اطّلاعات و سیاست است- عمل میکند. هنر و ژورنالیسم و دانش، خلأی را که توسط این بازگشت به گذشته و تاریخبازی نمیتواند پر شود، جبران میکنند. رسانهها گاه با استفاده از یک نفر کاری میکنند کارستان. فیلم گریه و زاری دروغین یک دختر- که بعد معلوم شد دختر سفیر کویت در آمریکاست- میتواند به تنهایی زمینهی حمله به کویت را فراهم کند. وقی هزاران تن در جنگ جهانی دوم کشته میشوند پسر چهارم یک خانواده ناگهان در مرکز خبرها قرار میگیرد تا پیدا کردن او مرهمی بر از دست رفتن بیشمار کس دیگر باشد( نجات سرباز رایان). فیلمهای ضدجنگ آمریکایی تا مرز معیّنی پیش میروند. تا نشان دادن تنهایی و رنج سربازان ِهمیشه پیروز در جبهه فرضاً و نه قتل عام زنان و مردان عراقی( آش خور - سه پادشاه) اگر هم به تصویر درآید سالها بعد است که نشان دهند نسبت به نسل قبل تا چه حد منتقدند.
شان پن از هنرمندان منتقد آمریکایی است. پن در دیدار با گنجی به صراحت به او گفت که در این ولایت بهتر است از اسرائیل انتقاد نکنی چون حتی روشنفکران از تو دوری خواهند کرد، به همین سادگی. ولی چرا؟ گنجی که مانند احمدی نژاد از حذف اسرائیل نمیگوید بلکه طرفدار دو دولت اسرائیلی و فلسطینی کنار هم است. چرا نباید حرف بزند؟ پن باید از خود بپرسد که در مهد آزادی چرا نتوان از موضوعی حتّی حرف زد و اگر دستهایی نمیگذارند- همان نظریّهی توطئهای که قرار است توهّم باشد-، چرا این دستها با کارهای او و دیگران مخالفت نمیکنند؟ این پرسشی بسیار جدّی است که جوابی در خور میطلبد.
آن مقداری که پن و کلونی در آثارشان نشان میدهند سوپاپ اطمینانی برای فرار از اتّهام اختناق و ایجاد توهّم آزادی است. چیزی که شوروی فاقد آن بود و زمین خورد و چین نیز اگر رشد اقتصادی بیشتر از این هم داشته باشد، به عنوان چالشی مهم فراروی خواهد داشت. پن و دوستانش قصد خیر دارند ولی کارشان تقویت و زهرزدایی از بدنهی حاکمیّت آمریکاست. متأسّفانه مانند هر توهّمی، توهّم آزادی میتواند جایگزین آزادی شود.
مثالهایی از هنر و ژورنالیسم رسانهها زدم، ماند دانش. اینکه امثال برنارد لوئیس و شاگردانش مانند ساموئل هانتینگتون و ولیرضا نصر با طرح نظریّاتی چون برخورد تمدّنها و هلال شیعی چگونه در خدمت دستگاه حاکمهی آمریکا هستند را به فردا وامیگذارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.