حرکت با چراغ روشن


  
یکی از خدمات مجاهدین انقلاب اسلامی تلاش برای تقسیم تئوریک گروههای سیاسی در ارگان رسمی‌شان « عصر ما» بود. مهم نیست که این دسته بندی‌های راست سنّتی و مدرن و چپ و فلان تا چه حد مطابق با واقع بود، مهم‌تر از آن نفس ِدسته‌بندی‌ها بود که بسیار لازم و ضروری بودند. پیش از آن اختلافها رنگ و بوی شخصی و موردی داشت و نظری نبود که با توجه به ماهیّت انقلابی جامعه خیلی هم عجیب نبود.


از جهاتی بدترین حالت تاریخی معاصر را تجربه می کنیم و آن هم نامشخّص و هردمبیلی بودن عملکرد دولتیان است. اگر اکنون اینان را بخواهند از لحاظ فرهنگی یا اقتصادی یاسیاسی نامگذاری کنند دقیقاً چه خواهند گفت؟ از آنجا که گفتن هر حرفی به دلیل داشتن پشتوانه‌ی نظری نیست به راحتی می تواند انکار یا تحریف شود. در زمینه‌ی فرهنگ، کلهر ابتدا تا آنجا پیش رفت که از بازگشت خوانندگان لس‌آنجلسی به ایران سخن راند و حالا به خاطر اظهارنظری کلامی فصلنامه‌ی مدرسه بسته می‌شود. خیلی به یاد نمی‌آورم که بسته شدن مطبوعه‌ای تاکنون با چنین توجیهی بوده باشد. معمولاً به دلیل ِاظهار نظری سیاسی یا یک کاریکاتور و یا مسأله‌ای فقهی بوده است و نه بحثی کلامی.


این بحث بسیار پیش ازین گفته و تکرار شده بود. شاید ابتدا عبدالکریم سروش بود که در کیان نوشت قرآن تابع شرایط نزول خود است. سه ضرب المثل را برای ادای یک معنا مثال آورد: زیره به کرمان بردن( فارسی)، خرما به بصره بردن( عربی) و ذغال‌سنگ به نیوکاسل بردن(انگلیسی). معنا یکی است و طریقه‌ی ادای آن متفاوت. پس قرآن هم به تبع فرهنگ زمان نزول و شخص پیامبر و اطرافیانش شکل خاصی به خود گرفته است. همین موضوع را بهاءالدّین خرّمشاهی هم در مجلّه‌ای نوشت و دیگران و دیگران. حالا مجتهد شبستری که قرآن را تفسیر یا برداشت پیامبر خوانده گناهکار است و فصلنامه‌ای که با او مصاحبه کرده باید بسته شود؟ همین روند اگر ادامه یابد کار به کجا می‌کشد؟


یکی از تفاوتهای اسلام و مسیحیّت وجود دگما در مسیحیّت و نبود آن در اسلام است. کلیسای کاتولیک- برعکس اسلام که عقاید را اجتهادی می داند- خود اعلام می کند که اعتقاد به فلان مسأله جایز است یا نه. ماجرای گالیله و موارد مشابه هم سر همین مسأله پیش آمد. حالا آقایان می خواهند عقیده‌ای خاص را رسمی و عکس آن را ممنوع کنند؟ این را بیفزایید به محکومیت یعقوب یادعلی به خاطر نوشتن داستان که تا جایی که می دانم بی‌سابقه بوده است.


ایجاست که می‌گویم لازم است حالا که دولتیان تابلو ندارند و دلبخواهی عمل می‌کنند نیروهای فرهنگی و اندیشگی جامعه تابلودار شوند. به پیام تسلیت انجمن قلم دقت کنید. به استهزاء بیشتر شبیه است تا تسلیت. امروز هم از طرفی به کاری که «عصرما» در دسته‌بندی مجدّد نیروهای فکری جامعه کرد نیازمندیم و هم به اقدام عملی کسانی که احساس می کنند دارای سلیقه‌ی متفاوتی با گروههای فعّال در جامعه هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.

Real Time Web Analytics