پیر ما با یاران
رودباری را به تماشا ماندند.
ناگهان، غلغلهی خلقان، از همهمهی آب فراتر رفت
از سر پل
مردانی - غرق در پولاد-
میگذشتند.
پیر ما پرسید:
- « این غیوران چه کسانند؟»
پاسخش گفتند:
- « غازیانند.»
-پیر ما پرسید:
- « به کدامین سوی شتابانند؟»
باز گفتند:
- « رو به اقصای جهان دارند:
کافرستانی،
که در آن اصلهی بیداد تناور گشته است.»
پیر ما گفت:
- « وایشان باد ، نزدیک رها کرده و تا دور روانند.»
محمّد زهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظرتان همراه با انتخاب یک نام و رعایت اخلاق باشد.